هنوز به چیستی و ماهیت فرش پی نبردهایم
تورج ژوله، فرش پژوه و فرش شناس از حال و روز فرش دستبافت در کشور میگوید.
«متاسفانه قریب به اتفاق مدیران و مسئولان فرش و حتی جمع کثیری از خانواده بزرگ فرش، این هنر را فقط یک کالای اقتصادیِ مطلق می دانند و هنوز به چیستی و ماهیت فرش پی نبردهاند و شناخت آنها به یک تعریف لغوی منتهی میشود با این مضمون که هرآنچه گستردنی است فرش گویند.»
این جملات بخشی از گلایههای تورج ژوله است؛ پژوهشگری که سالهای سال او را به عنوان یک پژوهشگر و فرش شناس می شناسیم و در طول چند دهه با حضور در نقاط مختلف کشور، حاصل تجربیات خود را در قالب کتابها و مقالات منتشر کرده است. اما او بدلیل تجربیات مختلف در عرصههای تحقیق، تالیف، تدریس، تجارت و حتی تولید، گفتههای شنیدنی بسیاری دارد.
با او درباره وضعیت فرش دستباف و کم توجهی به این هنر دیرینه گفت و گویی داشتیم که درادامه می خوانید.
جناب ژوله، چندی پیش از سوی یکی از مسئولان درحوزه فرش عنوان شد که فرش ایران در حال احتضار است، آیا شما با این نظر هم عقیده هستید؟ بنظرتان قالی ایرانی در شرایط فعلی در حال نابودی است؟
نمیتوان با این صراحت گفت که فرش در حال نابودی است چون بافندگی پیش از هر چیز یک سنت است و سنت چیزی نیست که یک شبه یا یک ساله پدید آید و احیانا به هر دلیل ولو خود خواسته، کمرنگ یا نابود شود.
اما چاره ای نیست که بگویم این هنر- سنت از جنبههای مختلف در بدترین دوران تاریخی خود بسر میبرد. متاسفانه انواع فرش ایران بویژه قالی از وجوه مختلف بویژه کیفیت، خلاقیت و ایدهپردازی در طرح و نقش فرسنگها فاصله گرفته است.
همچنین جایگاه آن در مقام یک سنت که نتیجه بیتوجهی و عدم شناخت است، در بدترین موقعیت تاریخی است. این یک واقعیت محض است نه یک عقیده شخصی. متأسفانه عادت شده که با نشان دادن آمارهای وزنی و ارزشی که من از آنها با نام «آمارهای کیلویی» یاد میکنم و بازیهای ماهانه و سالانه با این اعداد و ارقام، ویترینی خوب یا تثبیت شده از اوضاع فرش به نمایش گذاشته یا در قالب گزارشهای دولتی ارایه میشود.
هیچ اعتراضی به این آمار و ارقام نیست و دلیلی هم ندارد که به صحت و سقم آن شک کرد؛ همین که وضعیت فرشبافی کشور فقط و فقط از طریق گزارشهای عددی و رقمی مورد توجه قرار گیرد، بزرگترین دلیل ادعای من، هم برای عدم شناخت نسبت به هنر- سنت فرشبافی است و هم برنامهریزیهای ناآگاهانه و کاملا بینتیجه که در دهههای اخیر برای آن صورت گرفته است. تشریح این موضوع و ظرایفی که در آن نهفته است، نیازمند مباحث مفصلتری است که خارج از حوصله این گفتگوست.
به نظر شما در این شیب نزولی فرش، دستگاههای متولی دولتی مقصر بودهاند یا اهالی فرش؟
به نظرم بخشی متوجه دولتیهاست و بخشی دیگر متوجه خانواده بزرگ فرش. بخش دولتی مقصر بودهاند به این دلیل که نوع و جنس توجه شان به دلیلی که کمی پیشتر گفتم، عین بیتوجهی بوده و به جهت عدم شناخت صحیح آنها از ماهیت و واقعیت وجود فرش، گریزی از اوضاع امروز نیست.
البته این موضوع فقط متوجه فرش دستباف نیست و معتقدم اصولا دولت و مدیران دولتی اغلب نمیدانند که اگر قرار است در موضوعی وارد شوند با توجه به نوع و زمان وقوع هر مشکل و میزان ورود به آن، وظیفهشان نظارتی است یا دخالتی؟
به همین دلیل، نتیجه «دخالت» یا «نظارت» نا آگاهانۀ دولت، بدون اغراق در برخی موارد نظیر فرش دستباف چیزی جز مصیبت نیست. باید گوشزد کنم که نتیجه عدم شناخت نسبت به ماهیت و چیستی هنر- سنت فرشبافی ازسوی دولت و نمایندگان آنان چیزی جز این نمیشود که برای فرش دستباف همان گونه برنامهریزی کنند که برای خودرو، لوازم منزل یا مواد بهداشتی مثل دستمال کاغذی و امثالهم برنامهریزی می کنند و در عین ناباوری سعی میشود با ارایه آمار و ارقام بویژه از نوع گمرکی و صادراتی، نشان بدهند که نه تنها از اوضاع آگاهیم بلکه اوضاع خوب هم است!
فرش دستباف موقعیت و جایگاهی کاملا متفاوت با یک کالای تولیدی و صنعتی دارد بنابراین نوع و شیوه توجه، نظارت و دخالت در امور آن هم متفاوت است. نوع تبلیغات، نوع نمایشگاهها و همه و همه درخصوص فرش دستباف به دلیل ماهیت آن، از ریشه و بُن متفاوت است و اگر به این موضوع توجه نشود که متاسفانه نشده است، همین میشود که شاهد آن هستیم و واژه «احتضار» برای آن در این زمان، حتی با ارایه ارقامی بزرگ، شایستهترین واژه است.
ازطرفی خانواده فرش هم کم مقصر نبودهاند. بزرگترین تقصیر آنان این بوده که همیشه از دولت طلبکار بودهاند. یاد ندارم که در چند دهه اخیر غیر از این، از آنان شنیده باشم که چرا دولت برای فرش تبلیغ نمیکند؟ چرا دولت از تاجر حمایت نمیکند؟ و دهها عبارت دیگر که مفهوم همه آنها این است که دولت باید کاری کند که هم بازار داخلی خوب باشد، هم بازار خارجی خوب باشد و همیشه خوب بفروشیم و خوب صادر کنیم.
این یعنی بلیت رایگان و بیدرد سر برای سوارشدن بر اسب مراد. متاسفانه بخش بزرگی از خانواده فرش دستباف فقط به دنبال موج سواریاند. کافی است در مقطعی از زمان، شرایط برای فروش و سود اقتصادی محض مناسب باشد، مثل زمانی که موج گبه لذت بخش بود یا موج تابلو بافی در این روزگار که پایان آن نیز با شکل و شمایل اسفبار فعلی، فرا خواهد رسید. البته موج سواری و بسیاری موارد دیگر در میان خانواده فرش ایران باز میگردد به همان موضوعی که عرض کردم؛ یعنی عدم شناخت نسبت به ماهیت و چیستی فرش دستباف.
چرا با توجه با اینکه فرش قدمتی چند هزار ساله دارد، جز تعدادی انگشتشمار، برای تحقیق و آنچه که شما مدعی آن هستید، یعنی شناخت صحیح و درست پای در میدان نگذاشتهاند؟
باز می گردم به موضوع اول، یعنی عدم شناخت صحیح ازفرش دستباف به عنوان یک سنت و هنر. این را هم اضافه میکنم که فرش و فرش شناسی یک علم است و برای ورود به آن دانشی را میطلبد. این علم را باید شناخت و دانش آن را فرا گرفت و بنظرم نظام آموزش عالی فرش درایران که بیش از دو دهه از عمر آن میگذرد در تحقق این مهم نتوانسته به خوبی از عهده کار برآید.
البته منظور من این نیست که همه مردم باید عالِم به علم فرش شوند یا دانشمند. اما باید دانش و آگاهیهای عمومی درحوزه فرش دستباف را توسعه و ارتقاء داد. البته تجارب تاریخی نشان داده که افزایش آگاهی بهایی هم دارد.
چارهای جز پرداخت بهای آن برای پیشرفت نیست. مهمترین بهای سنگین در گسترش آگاهیهای عمومی درخصوص فرش دستبافت آن است که دیگر نمیشود هر دستبافت زیرانداز و رنگینی را که با گره و پشم یا ابریشم بافته شده و نقش و نگار دارد به نام قالی فروخت یا به راحتی به فروش رساند.
اغلب بر این باورند که با ورود فرش به دانشگاه و نظام آموزش عالی، فرش ایران علمی شده است، اما چنین نیست. در تبیین وظیفه و جایگاه آموزش عالی برای فرش دستباف هم غفلت شده و هم کوتاهی. بدون تحقیق و دانشهای پایهای، ورود به هر زمینهای از علوم نتیجهای جز شکست نخواهد داشت.
من منکر موفقیتهای پراکندهای که برخی از فارغ التحصیلان نظام آموزش عالی فرش بدست آوردهاند، نیستم. اما معتقدم بیشتر آنها نتیجه نظام آموزشیِ خود ساخته و شخصی است؛ نه نتیجه نظام آموزش عالی کشور. متاسفانه نظام آموزش عالی کشور تصور کرده است که فرش ایران از کمبود طراح رنج میبرد یا کمبود رفوگر و مرمتکار یا کمبود قالیباف و امثالهم. این هم ازمباحثی است که باید تا دیرتر نشده باید به آن پرداخت و جایگاه فرش در آموزشهای مقدماتی و عالی کشور را تبیین و تعریف کرد.
در ۱۰۰ سال گذشته هزاران کتاب و بیش از آن مقاله در خصوص فرش دستباف و بطور مشخص قالی ایران در جهان نوشته شده که نسبت به آن غفلت شده است. باید بهترین آنها را ترجمه و مورد استفاده قرارداد.
به عقیده من باید موضوع پژوهش در فرش آن هم درمسیر درست و بطور جدی درنظام آموزش عالی مورد توجه قرارگیرد. به خاطر دارم زمانی که کارگروهی متخصص دروزارت علوم برای فرش تشکیل شد و موضوع کارشناسی ارشد مطرح شد، گرایش پژوهشگری فرش اولین مصوبه این کارگروه بود اما در ناباوری نه تنها کارگروه مذکور منحل اعلام شد، بلکه مقطع کارشناسی ارشد با گرایشاتی که هم اکنون شاهد آن هستیم، بدون نیاز سنجی و تشخیص ضرورتها بصورت نامعلوم تصویب و آغاز شد.
این هم از موضوعاتی است که جای ورود به آن در این گفتگو نیست. اگر خلاصه کنم باید بگویم نظام آموزش عالی تصور کرده است که باید طراح و رنگرز و مرمتکار تربیت کند در حالیکه نه به اصول و روشهای آموزش در هر یک از این شاخهها آگاهی دارد، نه ابزار و مواد درسی آن را بدرستی میداند و نه هیچ پژوهش و تحقیق آگاهانه و قبلی در این موضوعات به انجام رسانده است. خیلی عامیانه بگویم؛ نظام آموزش عالی ایران جفت پا پرید وسط فرش.
چرا نقوش مناطق مختلف در زمینه دستبافتهها تاکنون گردآوری و ثبت نشدهاند؟
در بسیاری از مناطق ما جمعآوری کردن این نقوش در این زمان کار بسیار سختی است. اگر بپذیریم فرشبافی سنت است که گریزی از پذیرش آن به عنوان اصل اول در شناخت آن نیست، متاسفانه باید بپذیریم با کم رنگ شدن یا گمراه شدن این سنت تاریخی، هر آنچه هم که وابسته به این سنت است ازجمله نقوش و طرحها هم فراموش شدهاند.
در واقع بسیاری از نقوش تاریخی و اصیل دیگر نیستند یا به گونهای عجیب و غیراصولی که بواسطه عدم شناخت است، تغییر ماهیت دادهاند و در این زمان جمعآوری و طبقهبندی آنها اگر نه غیر ممکن، اما بسیار سخت و دشوار است.
این کار ازسویی زمانبر و از سویی هزینه بر است. مرکز ملی فرش ایران و پیش از آن مرکز تحقیقات فرش دستباف ایران از سالها قبل تا حدی به این کار وارد شدند اما قریب به اتفاق آنها بخت و اقبالی برای نشر پیدا نکردند. زیرا تحقیق و گردآوری گام اول این کار بود، اما تدوین و تألیف و چگونگی چاپ یا نشر معلومات و نتایج تحقیقات با ابزار مرتبط، بخش مهمی است که توانمندیهای دیگری را میطلبد.
در دانشگاهها هم کارهایی توسط برخی انجام یافته که قابل توجه و تحسین برانگیزاست؛ اما فقط به عنوان یک تحقیق عالی یا گردآوری خوب. ورود به بحث نشر و چاپ و استفاده به عنوان کتاب مرجع، اصول و روشهایی دارد که به آن توجه نشده است.
کشورهایی مثل جمهوری آذربایجان و ترکیه و تاجیکستان از فرش در مبلمان شهری و برنامههای تلویزیونی استفاده میکنند ولی ما کاملا ناموفق بودهایم و فرش دستبافت ایرانی هر روز غریبتر و مهجورتر از گذشته میشود، بنظرتان چرا صدا و سیما و سایر سازمانهای متولی به فرش بیتوجهی میکنند؟
به نظرم باید این سئوال را از مدیران سازمانهای ذیربط بپرسید. توجه وقتی از روی شناخت و آگاهی نباشد نتیجهای نخواهد داشت. باید مشاوری آگاه در دستگاهها و سازمانهای مسول باشد تا در چنین مواردی توصیههای لازم را ارایه و گوشزد کند.
به عنوان مثال تهیه برنامههایی از طریق صدا و سیما که میتواند نه تنها جذاب باشد، بلکه با تمهیدات لازم جایگاه فرش در فرهنگ، تاریخ و زندگی مردم ایران را بازآموزی و یادآوری کند. همچنین در مورد شناخت فرشبافی به عنوان یک سنت تاریخی میتوان برنامههای زیبایی در صدا و سیما تدارک دید.
به این نکته اشاره کنم که دراغلب زمینهها، مدیران ارشد کشور مشاوری دارند ولی در هنرهای سنتی مثل فرش یا دستبافتهها مشاور و کارشناس متخصصی وجود ندارد و احساس نکردهاند که باید این کمبود را برطرف کنند. بدیهی است که وقتی چیزی را بدرستی نشناسیم، نمیتوانیم برای آن برنامهریزی کنیم.
به عنوان مثال شهرداری و سازمان زیباسازی هنوز نتواسته از قابلیتهای فرش در مبلمان شهری استفاده کاربردی داشته باشد. از همین فرصت استفاده میکنم و از دستگاه ذیربط میخواهم ازچاپ زشت و بد رنگِ عالی ترین قالی های موزه ای ایران و نصب بر روی سطوح نامناسب ( مانند سقف شیب دارایستگاه متروی چهار راه ولی عصر تهران ) دست بردارد. مردم چه گناهی دارند که وقتی این آثار بیهمتا را ازپشت یک پوشش با انعکاس نامناسب نور و وحشتناکتر اینکه بعد ازمدتی بصورت رنگ پریده و زشت میبینند، بیتفاوت ازکنار آن بگذرند!
آیا میشود در چنین شرایطی از مردم انتظار داشت که همدیگر و فرزندانشان را برای دیدن اصل این آثار به موزهها تشویق کنند؟ چگونه درخواست کنیم که از تزیین جعبههای برق و تلفن درسطح شهر آن هم بصورت نقاشیها خام دستانه و کودکانه دست برداشته شود؟
این درحالی است که در تصویری دیدم در یکی از کشورهای همسایه وقتی با هواپیما به فرودگاه نزدیک میشویم، قالی به عنوان بخش اصلی در معماری سقف سالن اصلی فرودگاه چشم را از آسمان خیره میکند.
به هر تقدیر توجه و شناخت فرش دستباف به همراه ارتقای آگاهیهای عمومی و تخصصی در آن نیازمند برنامهریزی و توجه ویژه از سوی همه حاضرین در این عرصه است. تحقیق و پژوهش، گام اول و مهم دراین راه است که بدون آن موفقیت حاصل نمیشود، مگر آنکه شناخت و ارتقای آگاهی به هر دلیل به مصلحت نباشد.