پیرمردی در دل زمین
منطقهای خشک و بیابانی در مرکز محله محمدیه نایین، تپهای است که تاریخ را در دل خود جای داده.
پایین تپه تو رفتگی بزرگی است که با دست کنده شده، اسمش سرداب است؛ همانجایی که پیرمردی مهربان گرم عبابافی است.
پیرمرد خوشروست، توی کارگاه کوچکِ که فاصله زیادی بین کف و سقف آن نیست و کورسوی نور به زور به داخل راه پیدا میکند او با دل و جان مشغول کار است.
پیرمرد عباباف خاطرات شیرینی دارد از سالهای دور، روزگاری که با دوستانش در این کارگاه عبا و گلیم و جاجیم میبافتهاند، اکنون او تنها شده و گرد پیری روی موهایش نشسته. استاد هنوز در همین کارگاه کوچک با عشق میبافد که بماند به یادگار.
کارگاه کوچک پیرمرد گهگداری پاتوق گردشگرانی میشود که دوربین به دست میآیند برای گرفتن عکس یادگاری. از او جاجیم و گلیمی میخرند برای سوغات. پیرمرد تنهاست، سرش پایین است و مشغول کار. در کارگاه باز است به نفسهای او.
عکسها از فاطمه کریمی یکتا