زنان و کودکانی قالیبافی که قربانی استثمار اروپاییان شدند
نگاهی به چند دهه استعمار شرکتهای خارجی در تولید فر ش
گذری بر تاریخ فرش ایرانتاریخ دو قرن گذشته فرش دستبافت پر است از اتفاقاتی که نشان از استثمار قالیبافان ایرانی از سوی شرکتهای چند ملیتی یا خارجی در کشورمان است. آنها برای تولید و سود بیشتر دست به استثمار از نیروی کار بومی از جمله زنان و کودکان میزدند.
دکتر سیروس پرهام درباره وضعیت قالیبافان در دوره معاصر در کتاب دستبافتههای عشایری و روستای فار س این چنین مینویسد:
«یکی از دلایل آشکار دست اندازی استعمارگران برصنعت قالیبافی ایران و اینکه دست تطاول استثمار و استعمار زودتر و بیشتر بسوی این مناعت دراز شد. از نیمه دوم قرن نوزدهم به همین است که قالی ایران از قرنها پیش نه همان کالایی پر بها که صنعتی بوده است متکی بر کارگر فراوان و ارزان، «بی سر و صدا»، «بداده رضا» و تسلیم سرنوشت: تصادفی نیست که استثمار سازمان یافته مردم ایران توسط شرکتهای چند ملیتی اول بار از صنعت قالیبافی آغاز شد – پیش از آنکه استعمارگران بهره برداری از ذخایر زیر زمینی و صنایع جدید، از جمله نفت و صنعت راه آهن و کالاهای مصرفی، مانند تنباکو، را به انحصار خود در آورند.
پیشقراول سرمایه داران بین المللی در صنعت قالیبافی شرکت انگلیسی – سویسی «زیگلر» بود که سال ۱۸۷۸ میلادی ابتدا در تبریز و سپس در اراک (۱۸۸۳) سرمایه گذاری کرد و به تأسیس کارگاههای متمرکز قالیبافی پرداخت و از پی آن شرکت ایتالیایی – انگلیسی «برادران کاستلی»که نخستین نماینده بانک شاهنشاهی انگلیس در تبریز بود در قالیبافی آذربایجان رخنه کرد.
همزمان با سرمایهگذاری انگلیسها و ایتالیاییها، روسها و آلمانیها نیز در صنعت قالیبافی تبریز سرمایه گذاشتند و کارخانه فرشبافی آلمانیها با بیش از۱۰۰ کارگر بافنده تا آغاز جنگ جهانی اول دایر بود.
سومین پایگاه شرکتهای چند ملیتی کرمان بود که قالیهایش در مغرب زمین و بخصوص آمریکا طالب بسیار داشت. سرمایهگذاری بین المللی در سال ۱۳۲۸ ه.ق. (۱۹۰۹ میلادی) با استقرار «شرکت تجارت قالی مشرق زمین» و همچنین شرکت برادران کاستلی آغاز شد که از سرمایههای آمریکایی و ایتالیایی و انگلیسی و عثمانی قوت میگرفت.
در پی این شرکتهای خرد و کلان، کمپانی عظیم انگلیسی – یونانی بنام شرکت شرق در دهه سوم قرن بیستم (۱۳۳۸ تا ۱۳۴۷) بیشتر از یک سوم منفعت قالیبافی کرمان را به انحصار خود درآورد. (شرکت آمریکایی – لبنانی «عطیه» نیز سهم عمده ای در تولید و تجارت فرش کرمان داشت.)
ضرورت به تصریح نیست که سرمایه اولیه همه این شرکتها ناچیز بود و دارایی عمده آنها نیروی کار ارزان قالیبافان ایرانی بود که تا حد توحش استثمار میشدند. بسیاری از بافندگان، بیش از همه جا در کرمان، خردسالان بودند که انگشتان ظریفشان گره قالی را سریعتر می بافت و دستمزدشان چیزی جز یک وعده غذای روزانه نبود، آنهم در حد قوت لایموت و «بخور و نمیر» در میان کارگران کارگاهها و کارخانههای مختلف.
قالیبافان کمترین دستمزد را میگرفتند روزی نیم قران و یک استکان چای و بافندگان زن و کودک از آنهم کمتر؛ زنان روزی هفت شاهی و نیم و کودکان روزی پنج شاهی.
استثمار زنان و کودکان را باید بزرگترین بلیه سرمایهگذاری بیگانگان در صنعت فرشبانی دانست، چون بیش از آن کودکان و زنان را به مزدوری وا نمیداشتند و مشارکت آنان درقالیبافی درحد سنتی و خانگی بود بخصوص زنان ایلات و عشایر که تنها برای خود و به میل و اراده خود فرش میبافتند.
کارخانههای قالیبافی چند ملیتی بکلی وضع را دگرگون کردند و نخستین پایگاه متمرکز استثمار گسترده زنان و کودکان شد و کار به آنجا رسید که بخش اعظم نیروی کار کارخانه های قالیبافی (غالبا تا حدود ۹۸%) از کار کودکان و زنان تأمین می شود.
همین بس که تنها در کارخانه قالیبافی محمد اوف، تبعه روسیه تزاری درتبریز پانصد کودک ۶ تا ۱۴ ساله کار میکردند. (دولت ایران در سال ۱۹۰۴ بدرخواست روحانیت و مراجع تقلید کار زنان و کودکان کمتر از ۱۲ ساله را در تاسیسات به اصطلاح فرنگی ممنوع میساخت. لیکن این بارهم نفوذ دولتهای استعماری و فساد و ناتوانی حکومت کار خود را کرد و چنانکه عبدالله یف، محقق معاصر شوروی، شرح می دهد: … چون شرکت قالیبافی زیگلر در سلطان آباد (اراک) بطور وسیعی از کار زنان و کودکان استفاده می کرد از هاردینگ سفیر وقت انگلیس درخواست معاضدت نمود و وی نیز با سفیر روسیه تزاری وارد مذاکره شد تا بالاتفاق برای لغو این مقررات به دولت ایران فشار آورند.
سفیر روسیه از انجام درخواست وی خودداری کرد با اینهمه نظر به ضعف حکومت مرکزی این مقررات همچون بسیاری از قوانین و مقررات حکومتی، بزودی به بوته فراموشی سپرده شد و کار زنان و کودکان همچنان ادامه یافت.
کار شرکتهای چند ملیتی که تا پایان نخستین جنگ جهانی همچنان بر تعداد آنها افزوده میشد. آنچنان سودآور بود و بازارشان در کشورهای باختر چندان پر رونق که به نقشه و طرحهای ایرانی بسنده نکردند و نقاشی و طراح اجنبی بکار گرفتند و مستقلا به تهیه نقشههای باب صادرات دست زدند. (مشهورترین این طراحان «ژرژسرماژی یف» بلغارستانی است که در شرکت «عطیه» سهم داشت و نقش معروف به «قاب قرآنی نیز از اوست).
چنین شد که نقش پردازی قالی ایران و نیز شیوه رنگ آمیزی، رفته رفته و بیش از همه جا در کرمان غربزده شد و سلطه سرمایهداری غرب با سلطه فرهنگ استعماری همگام شد. حاشیه های متوازی و متوازن – که از زمان تولد قالی ایرانی جزو لاینفک طراحی فرش بوده است شکسته و در هم شد و به سبک یکنواخت و کسالت آور گوبلن- که فاقد بیوسنگی و تداوم منطقی و تحرک موزون نقش قالی ایران بود – با متن فرش درهم آمیخت و رنگهای گرم پرجلا پستی گرفت و به حالت بیرمق باب صادرات و پیش از همه «بژ» و نخودی «باب آمریکا» در آمد.
دامنه تسلط و تطاول کمپانیهای استعماری چندان گسترش یافت که در بسیاری از شهرها و حتی پاره ای از روستاها و ایلها فرآیند ارام انحطاط هنر اصیل فرشبافی سنتی شتاب گرفت. رنگهای شیمیایی و ناپایدار «آنی لین» از اواخر قرن نوزدهم اندک اندک جایگزین رنگهای گیاهی سنتی و محلی شد و پشم مقاوم و درخشان دستریس – که از گوسفندان زنده دستچین میشد جای خود را به پشم کارخانه ای و استرالیایی داد که از لاشه گوسفند بدست می آمد و سست مایه و کم دوام بود.
کار به آنجا کشید که برای پارهای از ایلها، مانند ایلات ترکمن از اصالت هنر فرشبافی چیزی جز نقشهای مکرر سنتی نماند چرا که رنگهای شیمیایی و الیاف مصنوعی و کلافهای پشمین کارخانهای بر قالیبافی آنان غلبه داشت.
حتی انحطاط غربزدگی به نقشهای سنتی عشایری نیز راه یافت و طرحهای گوبلن – که از ابتدای سده گذسته در فرشبانی قره باغ آذربایجان شمالی رخنه کرده بود قالیبافان بختیاری را هم ملعبه خود ساخت و قالیچه گوبلن بختیاریه نیز به بازار آمد.
نتیجه آنکه نه همان صادرات فرش ایران تابع سلایق و منافع بازارهای بیگانه شد که تولید نیز رفته رفته صورت صنعت وابسته و غیر مستقل درآمد و علاوه بر مواد اولیه ( پشم و نخ و رنگ) ماهیت و کیفیت نهادی قالی ایران طراحی و نقشپردازی و رنگ آمیزی نیز مقید به نظام آهنین بازار جهانی سرمایه شد.
این وابستگی و انقیاد کیفی و کمی پس از جنگ جهانی دوم و با رواج فرش ماشینی توسط سوداگران اروپایی و آمریکایی به اوج خود رسید و آنچنان دامنهدار شده که شرکتهای چند ملیتی با ایجاد کارخانه های فرش ماشینی ایران و وارد کردن انواع فرشهای ماشینی از اروپا و آمریکا از نو توانستند در اقتصاد فرش ایران رخنه کنند و کالای مصرفی پرسود دیگری به بازار آورند که از قالی شرقی جز نقش آن هم نقشهای مسروقه اثری در آن نبود. بزرگترین کارخانه فرش ماشینی در یکی از بزرگترین مراکز قالی ایران -کاشان- بنا شد و توسط سرمایهدارانی که پیش از تاسیس بزرگترین کارخانه روغن نباتی ایران آن وابستهترین صنعت مواد اولیه غذایی از بزرگترین تولیدکنندگان و بازرگانان فرش دستبافت بودند.»