تولید محتوا در زمینه صنایع دستی، نیاز اساسی این هنر-فرهنگ
احسان قاسمخانی، فعال فرهنگی
برای باقیماندن در عرصه اقتصاد جهانی و اختصاص سهمی از بازار به خود، خصوصاً در زمانهای که همه چیز به سرعت در حال تغییر و دگرگونی است، به منظور جلب نظر مخاطب و رضایت مشتری، شاید مسئلهای بااهمیتتر از تولید محتوا وجود نداشته باشد.
در شرایطی که رقبا تمامی تلاش خود را میکنند که با بهکارگیری از دانش افراد خلاق، تیزهوش و آیندهنگر و رصد پیوسته بازار، محصولاتی متنوع و جذاب را وارد بازار کنند، تکیه بر شیوه سنتی تولید محتوا، نتیجهای جز شکست و حذف از بازار در بر نخواهد داشت. برای پایداری در بازار باید پیوسته پویایی و نوآوری داشت. چه از منظر تولید محتوا و چه از دریچه شیوههای جدید بازاریابی و فروش.
تولید محتوا بدون فهم صحیح از محتوا و درک مختصات فضایی که قرار است در آن به تولید محتوا بپردازیم، میسر نخواهد شد. افزایش فهم از محتوا در گرو جزئینگری و فاصلهگرفتن از نگرش عامیانه به مقوله محتوا است. جزئینگری علاوه بر اینکه میتواند یک توانمندی ذاتی در انسانها باشد، به وسیله افزایش آگاهی نسبت به موضوع، پرورده خواهد شد.
درست به میزانی که آگاهی و دانش ما نسبت به موضوع ارتقا مییابد، امکان توجه ما به جزئیات بیشتر شده و نفوذ ما به عمق مفاهیم را سببساز خواهد شد. از سویی نیک باید به خاطر داشته باشیم که تولید محتوا در زمینههای مختلف از یک متود مشابه پیروی نمیکند و برای تمامی حیطهها نمیتوان یک نسخه واحد پیچید. دنیای تولیدات هنری مختصات و ظرائف خود را دارد و صنعت فولاد مختصات خود.
توجه به این مهم بایسته است که تولیدات هنری بخش نهایی و خروجی فرهنگی هستند که از دل آن برخاستهاند. لذا برای درک و تحلیل دقیق این خروجی، چارهای جز رفتن به سراغ ورودی آن وجود ندارد. تولیدات هنری برآیند فهم جوامع انسانی از مقوله هنر و تجارب وتعاملات تاریخی و نوع نگرش آن جوامع به محیط پیرامونیشان هستند.
بدین جهت، بدون کسب آگاهی کافی از بستر فرهنگی که قرار است تولیدات هنری آن مورد بررسی قرار گیرد، کلیه توصیفات و تفسیرات ما که تنها متکی بر ظواهر آثار و احتمالاً تطبیق این ظواهر با تولیدات فرهنگی مردم سایر نواحی باشد، بینتیجه خواهد بود و ممکن است ما را دچار خطای بنیادین کند. بهعنوان مثال، در بسیاری از موارد ما میتوانیم نمود تصویری ادبیات شفاهی اقوام و ملل گوناگون را در صنایع دستی آنها ملاحظه کنیم. لذا تا زمانی که پی به محتوای داستانهای فولکلوریک، اشعار بومی، اسطورهشناسی، ستارهشناسی و باورهای عامیانه اقشار گوناگون انسانی نبریم، قادر نخواهیم بود که بهدرستی و با دقت کافی به تحلیل تولیدات فرهنگی – هنری آنها بپردازیم.
پژوهشگر در مقوله تولیدات هنری با خالقی به نام انسان مواجه است که شخصیت او از فرد به فرد متفاوت بوده و دارای پیچیدگیهای خاص خود است. انسانها علاوه بر قوه عاقله در تولیدات فرهنگی خود ساحت بسیار مهم دیگر وجودیشان یعنی احساسشان را نیز به حد اعلا درگیر میکنند و همین موضوع به ایجاد تنوع در تولیدات هنری میانجامد. درست بهمانند آحاد انسانها، این تفاوت در هنگام مقایسه جوامع انسانی مختلف با یکدیگر نیز قابل مشاهده است.
خاصه اینکه هرچه علائم و نشانههای هنری موجود در بین اقوام کهنتر باشند و به زمانی بازگردند که میزان مراودات و تعاملات فرهنگی بین انسانها کمتر از روزگار کنونی بوده است، تمایز بین نمادهای فرهنگی و مفاهیم مستتر در بطن این علائم، بیشتر ملاحظه خواهد شد. تعمیم دانستههای ذهنی و تأثیرپذیری از سوگیریهای شناختی در هنگام تحلیل تولیدات هنری جوامع مختلف، بدون کوچکترین تردیدی ره به خطا خواهد برد. وجود نقوش یکسان یا مشابه در میان اقوام گوناگون، الزاماً به معنای وامگیری آنها از یکدیگر نبوده و بنابراین معنا و مفهوم یکسانی را در بر نخواهند داشت.
کشور ما ایران، گلستانی از اقوام و فرهنگهای گوناگون است که در کنار نقاط مشترک فرهنگیشان که زمینهساز قوام هویت ملی است، بهزیبایی دارای نقاط تفاوت فرهنگی هستند که شناخت این تفاوتهای بعضاً بارز و گاهی ظریف از مهمترین وظایف هر فردی است که قصد دارد به حیطه تولید محتوا در بستر تولیدات هنری ایرانیان گام بگذارد. بهشکلی که هم از هویت بومی تولیدات فرهنگی خود فاصله نگرفته و بهنام تجدد داشتههای خود را در پای اقتباس ناشیانه و غیرضروری از عناصر فرهنگی دیگر جوامع قربانی نکنیم، هم از سوی دیگر با اعمال خلاقیت و نوآوری در داشتههای خود، بتوانیم کماکان سهمی از بازار جهانی را در دست داشته باشیم.
از سوی دیگر تصور شناخت اقوام و فرهنگهای گوناگون از طریق تورق صرفِ متون کتابخانهای، تصوری از اساس خام و اشتباه است. برای شناخت یک جامعه انسانی باید تا حد قابلقبولی آن را زیست. بدین معنا که پژوهش میدانی کافی برای رؤیتِ از نزدیکِ زوایای گوناگون حیات فرهنگهای مختلف، از لازمترین بخشهای تولید محتوا در مقولات هنری برخواسته از دل اتنیکهای گوناگون کشور است.
فرش و سفال و صنایع چوبی و یا حتی موسیقی خروجی تعاملات تاریخی، احساسات، غمها، شادیها و … یک جامعه در گستره قابلتوجهی از تاریخ است که بدون فهم این موارد نه محتوای فعلی و موجود شناخته خواهد شد و نه محتوای جدیدی خلق. برای شناخت صحیح و دقیق روبنا، میبایستی به سراغ زیربنا رفت. باید با مردم بومی مؤانست داشت و مسائل را از زاویه نگرش آنها نگریست تا در تحلیل و نتیجهگیری نهایی خطایی رخ ندهد.
شناخت صحیح و تفسیر مبتنی بر آن، مقدمه تولید محتوا است. بسیاری از آثار کتابخانهای از این نظر فقیر بوده و لذا نه تنها خواننده خود را به مسیر درستی هدایت نخواهند کرد، بلکه با تزریق دادههای مغشوش، غلط و التقاطی محقق را بیش از پیش سردرگم خواهند کرد. با این تفاسیر پژوهشهای دقیق میدانی مبتنی بر روش تحقیق علمی و استاندارد از سوی محققان کارکشته، داده خام اولیه لازم را برای تولید محتوای جدید توسط افراد خلاق، مستعد و باهوش فراهم خواهد آورد. اینکه محتوای جدید را در چه قالبی (کتاب، ویدئو، پوستر و …) و در چه محیطی (جامعه آکادمیک، شبکههای مجازی و …) ارائه کنیم، اگرچه بسیار مهم است اما در تولید محتوا بحث زیربنایی و اصلی نیست.
تا زمانی که پژوهشی مستدل و دقیق صورت نگرفته باشد و در ادامه تولیدات حاصل از آن پژوهش برای تولید محتوای جذاب جدید در اختیار اهل فن قرار نگرفته باشد، بحثی برای قالب و چگونگی ارائه محتوا باقی نمیماند. نمیتوان برای بناکردن یک ساختمان سهطبقه ابتدا از طبقه سوم آن آغاز کرد!
نکه پایانی و بینهایت مهم در این بحث، وجود احساس امنیت خاطر روانی تولیدکنندگان محتوا از نظر رعایت حق تألیفشان است که مطلقاً نباید از نظر دور نگه داشته شود. در هر کشور در هر مقوله تخصصی تعداد افراد خلاقی که بتوانند با ایدهپردازی پیوسته، تحولی در عرصه فعالیت خود فراهم کنند، شاید از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نکند.
اگر مقوله تولید محتوای بکر که بتواند مرزهای خلاقیت و نوآوری را جابهجا کنند مسئلهای ساده بود، هیچ جای نگرانی برای حفظ سهم تولیدات هنری ایرانی در بازار جهانی وجود نداشت. اما هنگامی که فرد خلاق هیچ امنیت روانی را از منظر مالکیت فکری اندیشه خود احساس نکند و هرآینه خطر سرقت تولیدات فکری خود را حس کند و از سوی دیگر قدر و منزلت قدرت ایدهپردازی او از سوی بهرهمندان از آن ایده فهم نشده، آنگونه که باید مورد تقدیر قرار نگیرد، دیگر انگیزهای برای این قشر حداقلی و استثنایی بهمنظور پیوستن به جرگه تولیدکنندگان محتوا باقی نخواهد ماند و باید شاهد خروج این سرمایههای عظیم و استثنایی فکری از کشور بوده و پیشیگرفتن پیوسته رقبا را نظارهگر باشیم.
باسلام مطلب جالبی بود اگرچه دوست داشتم با ارائه مثالهایی موضوع بحث تولید محتوا را ملموس تر می کردید ولی بهرحال گاهی با اشاره به محدوده صنعت فولاد و صنایع دستی و هنری به درک موضوع کمک کرده اید .
تعدادی غلط تایپی هم در گوشه گوشه مطلب وجود دارد که بهیچوجه از ارزش مطلب مطروحه کم نمی کند ولی ایکاش آن تعداد معدود هم نبود .
موفق باشید