چند میگیری گریه کنی؟
هنوز ۶ ماه از گفت و گوی تلویزیونی کارشناس اقتصادی شبکه ایران کالا با فرحناز رافع، رییس مرکز ملی فرش نمیگذرد، همان برنامهایی که چند منتقد سر سخت هم داشت. در آن مصاحبه چالشی مجری و هر یک از میهمانان برنامه درست یا نادرست، به حق یا ناحق به رییس مرکز تاختند.
یکی از میهمانان برنامه، عبداالله احراری با مطرح کردن اینکه هیچ آمارهای مستندی درباره کارگاههای قالیبافی وجود ندارد و بیمه روستایی قالیبافان بیمه کاملی نیست به انتقاد تمام قد به فرحناز رافع پرداخت و به او توصیه کرد که از سمت خودش استعفا دهد!
احراری در ادامه این گفت و گوی جنجالی افزود: «پیشنهاد میکنم خانم رافع از مسولیتشان استعفا بدهند و این مرکز را تعطیل کنند. اگر کسی از اهالی فرش آمد و گفت چرا اینجا را تعطیل کردهاید خب دوباره بازش کنید. این مرکز مثل شیر بییال و کوپال است و اقتداری ندارد، بودجهای که هم میگیرد خرج هزینههای جاری مرکز میشود. این مرکز تا اینجا ناکارآمد بوده.»
البته فرحناز رافع هم در این گفتگو کوتاه نیامد و گفت: «شما در حدی نیستید که این را به من بگویید چه کنم یا نکنم. افرادی امثال شما وضعیت فرش را به اینجا کشاندهاند.»
در این گفت و گو علیرضا قادری، مدیر سایت کارپتور هم حضور داشت. او یکی از منتقدان مدیریت رافع بود و بارها گزارشهای بر علیه سرکار رییس منتشر کرده بود. قادری هم در این برنامه انتقادهایی را به شیوه مدیریت مرکز داشت و البته با حضور فعالانه عبدالله احراری در مباحث، فرصت آنچنانی برای انتقادات دیگرش بدست نیاورد.
اما چرا این مطالب را بعد از ۵ ماه عنوان میکنم، به این دلیل که هر دوی این بزرگواران به جای نرمش قهرمانانه، چرخش کردهاند! احراری یک هفته بعد از آن جملات قصار، استغفار طلبید و مدافع سر سخت مدیریت و شخصیت فرحناز رافع شد و شمشیر بر منتقدان کشید و علیرضا قادری هم طی دیدار ماه گذشته با رییس مرکز ملی جزو مریدان او شد. سایتی که خبر مثبتی از رافع منتشر نمیکرد هماینک تریبون شخص سرکار رییس شده است!
وقتی تصاویر چند ماه پیش تلویزیونی و انتقاداتهای بیرحمانه این بزرگواران را در برابر رییس مرکز میبینم و تغییرات عجیب و به گفته آن استاد عزیز، «چرخش» را، بیاختیار یاد فیلم «چند میگیری گریه میکنی» با نقش اول زندهیاد منوچهر نوذری میافتم. در آن فیلم عدهای بودند که پول میگرفتند و سر مزار متوفی گریه و شیون سر میدادند.
آنها بدون آنکه بدانند متوفی مرد بوده یا زن، جوان بوده یا پیر، گناهکار بوده یا خیر دنیا و آخرت، اشک میریختند؛ هر چه بلندتر شیون سر میدادند پول بیشتری میگرفتند. حالا با چنین رفتارهایی که از این دو بزرگوار میبینم یاد آن فیلم میافتم!
آقای قادری را همه میشناسند. در طول ادوار گذشته مرکز ملی فرش همین سیاست را در پیش گرفته است. اولش میتازد و بعد امتیاز میگیرد. سری به مرکز بزنید و ببینید در طول سالهای گذشته چه پروژههایی را در اختیار گرفته!
یادداشت جالبی بود. مطمئن هستم آقادری قادری و احراری هم این مطلب رو خوندن:))) این افراد گعده ای هستن که به فکر گرفتن حق السکوت یا امتیازگیری از مرکز ملی فرش بوده و هستن. کلا از این راه ارتزاق می کنن. سایت آقای قادری که یکجور پاتوق افراد مثلا پژوهشگر هست که با همین بازار گرمی ها از وزارت میراث کلی پروژه گرفتن و عکس های زیادی از فرش های موزه فرش و کاخ های گلستان و سعدآباد گرفتن یا بهتره بگم سرقت کردن.