فرشی که در وطن خود غریب است

فرشی که در وطن خود غریب است
حمید حاجی پور، سردبیر سایت گلچه فرش

می‌گویند فرش ایرانی روز به روز اعتبارش را از دست می‌دهد، دیگر مثل گذشته طالب ندارد، تحریم‌ها هم دمار از روزگارش درآورده و از طرفی بی‌محلی خودی‌ها به آن!

دقیقا کجای راه ایستاده‌ایم؟ چرا حساب‌مان با خودمان روشن نیست؟ وقتی حرف از کهن‌ترین فرش جهان می‌افتد به آن می‌بالیم، به‌به و چه‌چه می‌کنیم که تمدن بزرگی در دنیا بوده‌ایم، طرح و نقشی از فرش‌مان به سرقت می‌رود رگ گردن‌مان باد می‌کند که چرا این شد و آن نشد، ولی کدامیک از ما به سهم خود برای حفظ آبرو و اعتبار و جاودانی قالی ایرانی تلاش کرده‌ایم؟

چندی پیش به دیدار استاندار گلستان رفتم، توی دفترش هیچ فرش و دستبافته‌ای پهن نبود، حتی روی دیوار نمادی از فرش مشهور ترکمن جایی نداشت!
چطور می‌شود استانی که مهد فرش است در عالی‌ترین جایگاه دولتی آن هیچ فرشی حتی به عنوان نماد از آن هنر و فرهنگش استفاده نشده باشد!

البته برای من که دفتر این مسول و رییس و مدیر و آن وزیر رفته‌ام، تعجبی هم ندارد چراکه دیده‌ام اهمیتی به فرش نمی‌دهند، دغدغه‌ای هم ندارند فقط زمانی که حرفی از آن به میان می‌آید، می‌گویند فرش ابتکار ایرانی‌هاست و قدمتی هزاران ساله دارد و فخرش را می‌فروشند و بس.

سوال دیگر؛ در کدام برنامه تلویزیونی صدا و سیما فرشی از خراسان و اصفهان و قم و کاشان و تبریز و بختیاری و ترکمن و اراک و یزد و‌ کرمان پهن شده تا حداقل یک پیام به مخاطب بدهد که ما حامی فرش ایرانی هستیم!

آیا آموزش و‌ پرورش به عنوان نهاد آموزشی کشور حتی یک صفحه درباره قالی دستبافت ایرانی تالیف کرده است تا نسل‌های جدید با این هنر کهن آشنا شوند؟ پاسخش برای همه روشن است، خیر؛ چراکه فرش برایشان اهمیتی نداشته و ندارد.

چرا مرکز ملی فرش ایران بعد از ۲۷ سال راه‌اندازی هنوز آماری از بافنده‌های خود ندارد و از آن غم‌انگیزتر که نمی‌داند چه تعداد طرح و‌ نقشه در کشور بافته می‌شده و می‌شود و از همه مهتر از سرقت این نقوش پیشگیری نکرده است.

اما نکته تامل‌‌انگیز؛ در ویژه‌نامه‌های تلویزیونی جمهوری آذربایجان و تاجیکستان به مناسبت نوروز همه دکورها با فرش‌ها و دستبافته‌های زیبا و شایسته آراسته شده‌اند و جای تفکر دارد چرا قالی در مهد خود یعنی ایران اینگونه غریب است.

به قول دوستی که دل پر دردی از زخم‌هایی که به فرش خورده دارد، خوب است که کشورهای همسایه طرح و‌ نقش‌های ما را به اسم خود می‌کنند چراکه دستکم قدر این گنجینه‌ها را می‌دانند.

مسولی می‌گوید: «فرش در حال احتضار است» و من می‌گویم همه ما در این احتضار شریک جرم هستیم.

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن