رنگ آمیزی قالی های ناظم
بخش سوم و پایانی
در این بخش از رنگ آمیزی قالی ناظم و شبه ناظم که با رنگ های گیاهی به مرعصه ظهور میرسند خواهیم گفت. پیشتر در بخش های پیشین از روش بافت و نفشپردازی قالی های ناظم گفته بودیم.
در بافت برخی از شبه ناظمها رنگهای گیاهی خاصی بکار رفته است که مشابه آنها در قالیهای فارس بسیار اندک و منحصر به منطقه بوانات است. این رنگهای ویژه مشتمل بر رنگ سبز کدر، زرد تند لیمویی، نارنجی پرتقالی و بیش از همه لاکی ارغوانی فاخری است که در بیشتر قالیهای هند و ایرانی قرن یازدهم و دوازدهم هجری رنگ اصلی و مسلط است.
هر چند که امکان تجزیه شیمیایی این رنگها و تشخیص ترکیبات گیاهی آنها فراهم نیست با این همه کمتر کسی میتواند در وسعت دامنه کاربرد آنها در قالیهای هندی سده های پیشین تردید روادارد. وجود رنگهای لاکی و سبز و زرد مشابه در قالیهای بوانات نیز به هیچوجه نمیتواند مبنای این فرض ظاهرا محتمل باشد که شبه ناظمهای مورد بحث در بوانات بافته شده باشد صرفنظر از آنکه نقش ناظم همواره اختصاص به بافندگان کشکولی داشته و هیچیک دیگر از بافندگان فارس آن را – ولو به تفنن – نیازموده اند، هیچگونه دستبافتی از بوانات یافت نشده که اندک شباهتی به نقش ناظم داشته و یا از لحاظ اسلوب بافت قابل مقایسه با شبه ناظمهای قدیم باشد.
گذشته از آنکه همه قالیهای بوانات گره متقارن دارد و همه شبه ناظمها با گره نامتقارن بافته شده، هیچ دستبافتی از بوانات دیده نشده ولو آنکه چنتههای کوچک باشد که حتی نیمی از گرههای درشت بافتترین شبه ناظمها را داشته باشد. به همین دلایل است که وجود این رنگهای خاص هند علیرغم صدور ریشه روناس از ایران به هند میتواند تنها دلیل محکم باشد بر اینکه بیشترین این نمونهها در هند بافته شده است.
استمرار و مداومت وقفه ناپذیر این نقش خاص با همه ابعاد و عناصر و ویژگیهایش در طایفه کشکولی و از میان رفتن نقشهای مشابه در فرشبافی دیگر جاها، نباید این پندار نادرست را پدیدار کند که نقش ناظم یک طرح و نقش کاملا اصیل قشقایی است. قشقاییها و بیش از همه کشکولیها برخلاف ترکمنها و بلوچها و پارهای دیگر از ایلات فارس، هرگز تعصب چندانی در ادامه نقشهای سنتی خود نداشته و در جذب سنتهای بافندگی مناطق دیگر بسیار نرمخو و آزادمنش بوده اند. منتهی هر بار که طرحی و نقشی را اقتباس کرده اند جنبه تقلید و «باسمه برداری» نداشته و این کار را به شیوه خاص خود، با رنگ آمیزیهای پرتوان و نقش آفرینیهای بدیع، انجام دادهاند.
همین است که علاوه بر نقشمایه هایی که از سایر ایلات و روستاهای فارس گرفته شده، پارهای از نگاره های کردستان و فراهان و جوشقان و کاشان را در فرشهای کشکولی میبینیم که چنان استادانه و همراه با ذوق و خلاقیت اقتباس شده و به جامه قشقایی در آمده که در وهله اول غیر قشقایی بودن آنها را تشخیص نمیدهیم، به همین لحاظ میتوان با اطمینان گفت که نقش ناظم بنا به ماهیت خود یک نقش ایلیاتی با روستایی نیست، بلکه طرحی است برگرفته از فرشهای مشابه جوشقان و تبریز و فراهان و کرمان و کاشان یا دیگر هنرهای منسوج ایران، مانند قلمکار و زری و مروارید دوزی و پته دوزی یا کاشیکاری روزگار زند که به همین شیوه از اواسط دوره صفویه تا زمان زندیه متداول بوده و سپس به شیوه خاص قشقایی بازآفرینی و نوپردازی گشته و تکامل یافته است.
نام این نقش نیز چنین حکایت دارد، چرا که ناظم یک نام متداول قشقایی نیست و ظاهرا ناظم الدوله یا ناظم الملکی حاکمی یا سرکرده ای، نخستین بار از روی نمونهای از جوشقان و تبریز یا جای دیگر به بافندگان قشقایی سفارش داده و این طرح را در طایفه کشکولی رواج و دوام بخشیده است. شاید هم به احتمال ضعیفتر، چون این طرح منظمترین و دقیقتریرین نقشه رایج در فرشبافی قشقایی است که اگر اندکی پس و پیش شود هماهنگی و تعادل و تناسب شاخ و برگها و گلها در هم میریزد، نخستین نمونه در حکم یک ناظم و یک سرمشق نظم دهنده بوده و به همین سبب به «ناظم» معروف شده است.
به هر حال، پوپ سرچشمه این طرح را یزد و از نقش گلدانی پارچههای ابریشمین آن دیار در قرن هفدهم میلادی میداند و استدلال میکند که به سبب نزدیکی یزد و فارس راه یافتن این نقش به دستبافتهای فارس از یزد آسانتر و پذیرفتنی تر از دیگر جاهای ایران بوده است.
چنانکه از ملاحظه نقشمایه های مورد استناد پوپ بر می آید این نقشمایه چیزی جز گلدانی که چند شاخه گل در آن جای گرفته نیست. البته اندیشه اصلی در نقش گلدانی قالیچه های جوشقان و فراهان و تبریز و… نیز چیزی جز این نیست. اما به دلایلی که خواهیم گفت این نقشمایه میتواند «خمیر مایه» ای باشد برای بوجود آمدن نقش گلدانی – با کیفیت و خصوصیتهایی که در قالیچه های گلدانی جوشقان و تبریز و… می بینیم و نه نقش ناظم قشقایی.
نخست آنکه میدانیم که قالیبافی قشقایی از ابتدا تا به امروز هنر و صنعتی بوده است عشایری و ایلیاتی که بنا به ماهیت خود مبتنی بر ذهنی بافی و تکرار و نو آرایی نگاره های سنتی و نیز بافندگی از روی نگاره ها و طرحهای بافته شده است، نه از روی نقشهای که هنرمند نقاش و طراح آماده کرده باشد. اگر نقش ناظم محدود به گلدان و چند شاخه گل بود میپذیرفتیم که از نقشمایه یزد اقتباس شده باشد، حال آنکه چنین نیست و ناظم طرحی است بسیار پیچیده تر و کاملتر نه گلدان که باغی شکوفان با درختی هزار گل از گلدانی روییده، همراه با دو نیم سرور درگاهی با پرده های برکشیده و از همه مهمتر و اساسیتر جهتها و مسیرهایی سنجیده و حساب شده برای رشد و گسترش شاخه ها تعادل و توازنی که متکی بر مرکز ثقل شگرف و ناپیدای تمامی طرح است و نه ریشه یا ساقهای نازک که گلدانی کوچک تکیه گاهش باشد. نقاشان و استادانی که تبریز و کرمان و .. بودهاند و هنوز هم هستند، میتوانستهاند از نقشمایه یزد الهام بگیرند و طرحی نو بیافرینند که سرمشق و دستور کار بافندگان باشد.
قشقاییها و دیگر بافندگان عشایری چنین هنرمندانی نداشتهاند و ندارند که نگارهای گلدانی را تبدیل به نقشه قالی یک طرح کامل تو در توی بغرنج کنند. دوم آنکه اگر تک گلدان یزدی را سرچشمه نقش ناظم کشکولی بدانیم این نتیجه اجتنابناپذیر را نیز باید بپذیریم که همه قالیچههای گلدانی تبریز و کرمان و جوشقان و فراهان و کاشان و حتی نمونه منسوب به هند موزه وین و البته قلمکارها و مروارید دوزیهای مشابه و کاشیکاریهای عمارت کریمخانی کلاه فرنگی و بدنه مدخل مسجد وکیل شیراز از قالیچههای ناظم کشکولی تقلید شده است، نتیجهای سخت بیبنیاد و نامعقول که کمتر هنرشناسی میتواند متحمل آن شود.
اقتباس از کتاب دستبافتههای روستایی و عشایری دکتر سروس پرهام