تحول نقش های قالی قشقایی از مهاجرت تا سکونت
بخش دوم
میتوان تحول نقش های قالی قشقایی ها را از مهاجرت تا سکونت در استان فارس به ۴ دوره تقسیم بندی کرد.
دوره اول مشتمل بر نقشهایی است که قشقاییها هنگام کوچ به نواحی شمال غربی و مرکزی ایران با خود آورده اند. متاسفانه از این نقشهای نخست نمونه ای در دست نیست. هر چند که میتوان نشانه هایی از آنها را در دستبافتههای کاملا عشایری و دست نخورده قشقایی مانند شکرلوهای قدیم جستجو کرد و نیز نگاره ها و نقشمایه هایی که هنوز در دستبافتههای قشقایی هست، بدون آنکه در فرشهای سایر ایلات فارسی مشابه آن وجود داشته باشد. همچنین نگاره هایی که میان فرشهای قشقایی از یکسو و دستبافتههای قفقاز و فلات آناتولی آسیای صغیر و ترکمنستان مشترک است یادگار این دوره است.
البته شماره این گونه نگاره های مشترک ترکی در مقایسه با نقشمایه های ایرانی و فارسی اندک است و محدود به نگاره هایی از نوع مرغان اکسنانا و چندنگار، فرعی و «جاپرکن». با اینهمه اشتراک نقشمایه های قفقاز و قشقایی و نیز ترکمن و قشقایی، علیرغم محدودیت دامنه اشتراک آنقدر هست که وجود یک منشاء مشترک محسوس باشد.
حضور مستمر برخی از این نقشمایه های مشترک قفقاز – ترکمن – قشقایی در دیگر دستبافتههای عشایری و روستایی فارس مانند بافته های لری و عرب فارسی اصلیت ترکی این منشاء مشترک را مردود می سازد، خصوصا که قدمت و اولویت تاریخی سنت فرشبافی لری این احتمال را که دیگر فرشبافان فارس از قشقاییها تقلید کرده باشند سست می کند.
این احتمال منطق تاریخی استوارتری دارد که «منشاء مشترک بسیار قدیمتر و اصیلتر از عصر تسلط ترکان برقفقاز و ترکمنستان، یعنی سده های پنجم و ششم هجری، است. سرچشمه را باید در گذشته های بسیار دورتر جستجو کرد و در روزگارانی پیش از آنکه مهاجرت اقوام ترکزبان به خاورمیانه و آسیای غربی آغاز شود.
وجود دهها نمونه سفال عصر مفرغ ترکمنستان و شباهت انکارناپذیر و شگفت انگیز میان نقشمایه های آنها و نگاره های فرشهای ترکمن سده های اخیر و نیز دستبافتههای لری فارس ما را در این اعتقاد راسختر می سازد که نگاره های مشترک ترکی لری دارای یک منشاء واحد باستانی بوده که محتمل است عمر آن از تاریخ فرشبافی هم بیشتر باند و حتی به اواسط عصر مفرغ به حدود چهار هزار سال پیش برسد.
کشفیات تاریخی و جامعه شناسی سه دهه اخیر قوت این احتمال را دو چندان ساخته که منشاء مشترک نقشمایه های باستانی تمدنهای بوده که پیش از هخامنشیان در منطقه ترکمنستان و سواحل دریای خزر و قفقاز شکوفان شده است.
ترکی نبودن این منشاه مشترک و واحد محرز و محقق است. ولی اینکه چه مقدار از این عناصر باستانی دست کم سه هزار و پانصدساله مایه ایرانی – لری دارد و چه مقدار از تمدن دیگر ساکنان اولیه این منطقه از دنیای باستان ریشه گرفته است مستلزم پژوهشها و کشفیات بیشتر است.
کما اینکه «ل. اوشانین» دانشمند معاصر شوروی اخیرا به این نتیجه رسیده است که پدیدآورندگان فرهنگ قفقاز سکاها بودند که از شاخه های اقوام ایرانی بشمار می آیند و هیچ رابطه ای با ترکان نداشته اند.
دوره دوم، مهاجرت
دوره دوم انباشتن نقشمایه های قشقایی مشتمل بر نقشها و نگاره هایی است که زنان قشقایی در مدت اقامت خود در نواحی شمالی و غربی و مرکزی ایران از آذربایجان و کردستان و لرستان تا حدود ساوه و اراک (خلجستان) و گذشتن تدریجی از چراگاههای دامنه زاگرس آموخته و بر میراث هنری خود افزوده اند نقشهایی مانند ناظم و شاید هم نقش ماهی درهم و نقش محرمات و نگاره هایی چون گل شاه عباسی و نقشمایه های کردی و فراهانی و جوشقانی می تواند درشمار پدیده های این دوره باشد.
دوره سوم، رسیدن به فارس
این دوره در برگیرنده نقشمایه هایی است که پس از آمدن قشقاییها به فارس و آشنا شدنشان با سنتهای کهن فرشبانی آن سرزمین و نقشمایههای دیرین سال لری و حوزه های بافندگی باستانی چون داراب و نی ریز ببار آمده است.
نگاره هایی مانند «نشان ساسانی» و «گل شطرنجی» و بسیاری از انواع گلهای ساده شده و مرغان شیوه یافته و لوزیهای گوناگون ساسانی و نقش میان ترنج تمغایی در بیشتر طرحهای حاشیه ای از این دوره است.
نقشمایههایی که در این دوره به قالیبافی تنهایی راه یافته نزدیک به نیمی از مجموعه نگاره های قالی تنهایی است و این به آن معنی است که قالیبافی قشقایی – والبته نه گلیمبافی آن – پس از کوچ قشقاییها به فارسی دوچندان غنی شده است.
از آنجا که نقشمایههای لری فارسی باستانی ترین و نیز سرشارترین گنجینه ای است که در نقشپردازی قالی قشقایی مورد بهره برداری قرار گرفته (پیش از قنشقاییها ترکان بهارلو و اینالو و عربهای فارسی از این گنج شایگان متنعم شده بودند) حق آن بود که بخشی دستبافتههای لری قبل از فرش قشقایی بررسی می شد تا ویژگیهای دوره سوم از تطور نقشهای قشقایی بهتر شناخته شود.
دوره چهارم، ماندگاری
دوره چهارم نقشمایه ها و طرحهایی که دستاورد کوچ طایفههایی از ایل قشقایی به سایر نقاط ایران پس از ماندگار شدن در فارس است. کوچانیده شدن گروههایی بزرگ از این ایل به خراسان که در سال ۱۱۵۰ هجری قمری به فرمان نادرشاه انجام گرفت و اقامت بیست و چند ساله در خطه خراسان تاثیری بزرگ در تحول نقشمایه های قشقایی داشت و راه یافتن نقش ماهی در هم هراتی به قالیبافی قشقایی از ره آوردهای آشکار این سفر است.
همچنین رفتن دسته هایی از ایل به کرمان در عهد محمدشاه قاجار بیگمان در تطور نقشهای قالی قشقایی بیتاثیر نبوده است. البته در همه این مراحل و دوره های چهارگانه دست کم نباید گرفت اثر سازنده مبادله ارمغان ها و هدایا میان خوانین قشقایی و سران ایلات سایر و بزرگان و ثروتمندان شهرنشین را که موجب راه یافتن طرحها و نقشهای تازه میان قشقایی ها شده است.
سلام
دوره سوم اشتباهه