ایرانی بودن قالی های سالتینگ چگونه اثبات شد
تاریخ فرش
قالی های سالتینگ جزو قالیهایی بودند که سالهای سال محل بافت آنها محل بحث فرشناسان معروف دنیا بود. این قالیها پس از دههها بحث و جدل فرششناسان در نهایت به خوبی محل بافت و هویت آنها برای همگان آشکار شد.
باید از قالیهای گروه سالتینگ برایتان بگوییم مثلا اینکه مرد مجموعهداری به نام «جورج سالتینگ» در اوایل ۱۹۰۰ میلادی قالیچه ای گلابتون بافت با طرح و نقش گیاهی – جانوری و حاشیهای مزین به اشعار فارسی را به موزه ویکتوریا و آلبرت لندن هدیه کرد.
این قالیچه در کاتالوگ موزه با شناسه «ایران؛ سده ۱۶ میلادی» به چاپ رسیده بود. در سال ۱۹۳۱ که کاتالوگ جدیدی منتشر شده شناسنامه فرش اهدایی بدین صورت محل تغییر و تبدیل اساسی قرار گرفت: «مدارک انبوه دال بر آن است که این قالیها در حومه شهر استانبول و حداکثر در سده هجدهم بافته شدهاند.» بدین قرار، نه همان ایرانی – صفوی بودن این قالیچهها و نمونههای مشابه که بعدها همگی به «گروه سالتینگ» شناسایی شدند، محل تردید جدی واقع شد بلکه دستکم۲۰۰ سال از قدمت آنها کاسته شد!
این مدعای غریب و تکاندهنده به دلایلی چند مدتها بازتاب چندانی نیافت. نویسنده این مطلب فرد ناشناسی بود که بعدها مشخص شد او ادوارد سسیل تاترسال، مدیر وقت بخش منسوجات موزه بوده است. هیچ یک از مدارک انبوه نشان داده نشده بود تا آن زمان هیچیک از بزرگان فرش شناسی از جان کیمبرلی مامفورد و دکتر فریدریک مارتین و پرفسور آرثر اپهام پوپ تا ویتال بن گویات (بزرگترین تاجر فرش های عتیقه در دهههای .۲م) کمترین شبههای در قدمت و اصالت صفوی این گروه ابراز نداشته بودند.
مدعای تاتر سال زمانی جدی گرفته شدکه ایران شناس و هنرشناس نامی، پرفسور فریدریش زاره، ضمن مقاله ای در سال ۱۹۳۹م، بی آنکه قالی سالتینگ را یاد کند نظریه منسوب به تاترسال را به تلویح تأیید کرد.
با به میدان آمدن فرش شناس پرآوازه کورت اردمان، جنجال و ولوله ای که انتظار می رفت یکباره بالا گرفت. اردمان مقاله بلندی که در ۱۹۴۱م در نقد سیری در هنر ایران نوشت، برای «گروه سالتینگ» قایل به تفکیک گشت و بدون ارائه دلیل و مدرک و وجه تمایز دقیق، آنها را دو گروه «ایرانی» و «ترکی» از هم جدا کرد.
برغم آنکه قاب های خوشنویسی اشعار فارسی ویژگی شاخص «گروه سالتینگ» بود، او قالیچه های محرابی سجاده ای موزه توپقاپی را که همگی مزین به آیات قرآنی یا ادعیه و احادیث اسلامی بودند، «ترکی» خواند و به عنوان «نخستین قالی های کارگاه های سلطنتی «هرکه» در سده هجدهم شناسایی کرد.
فرش شناسان مکتب اردمان دامنه شمول نظریه او را گسترش دادند. وی بیتی دو نمونه دیگر بر فهرست فرشهای «سالتینگ ترکی» افزود و چارلز گرنت الیس هم چند فرش دیگر «ترکی» به فهرست اردمان – بیتی علاوه کرد. فریدریش فون اشپولر هم هر چهار قالیچه «گروه سالتینگ» موزه فرش ایران را بافت ترکیه در نیمه دوم سده نوزدهم، به سبک ایرانی عصر صفوی برشمرد.
نفوذ اردمان و پیروانش سبب گشت که موزه توپقاپی تمامی ۳۷ قالیچه سجاده ای خزانه خود را در کاتالوگ سال ۱۹۸۷م، بافت سده ۱۳ ق/۱۹م قلمداد کند. فراگیری نظریه عدم اصالت و نوبافتی گروهی از نفیسترین و پربهاترین فرشهای ایرانی سده ۱۰ قمری چندان دامنهدار شد و در دهه ۱۹۷۰م عملا غیرممکن بود که یکی از قالی های سالتینگ به فروش رسد. حتی موزه ها هم شناسه فرش های خود را عوض کردند تا آن را با آنچه نظریه روشنگر و آگاهی بخش پنداشته میشد منطبق سازند.
اعتبار علمی اردمان و پیروانش بدان پایه بود که حتی فرش شناسانی که باور نتوانستند کرد که فرش هایی در این حد ظرافت و ریزبافتی – همه گلابتون باف با تار و پود ابریشمی و پشم به غایت لطیف مخملین – بافت سده ۱۳ ق/۱۹م ترکیه باشد، تا اواخر دهه ۱۹۸۰م جانب حزم و احتیاط را گرفتند و از بیان مخالفت صریح تن زدند.
انتقاد صریح از این نظریه را «یان بنت» فرش شناسی انگلیسی در سال ۱۹۸۷م آغاز کرد: « نظریه گروه سالتینگ – اردمان با چنان شوق و رغبت بی چون و چرا و تعبدآمیزی پذیرفته شده که حتی فرشهایی که خود اردمان صفوی شمرده بود نویسندگان بعدی بر فهرست گروه به اصطلاح «سالتینگ» افزودند … »
آنچه بیت پذیرش «تعبد آمیز» نامید تا بدانجا رسید که حتی تهیه کنندگان کاتالوگ ۱۹۸۷موزه توپقاپی کتیبه شیعه دوازده امامی یکی از ۳۷ قالیچه سجادهای خود را نخواندند، کتیبه ای با نام ۱۲ امام، که محال است فرمایش سلاطین عثمانی باشد. همچنین است ادامه پافشاری نظریه پردازان مکتب اردمان پس از آنکه با پژوهشهای دو تن از فرش پژوهان غربی آشکار شد که بافندگی «هرکه» تا سال ۱۳۰۷ق/۱۸۹۰م منحصر به پارچه های ابریشمی بوده و فرش بافی آن در ۱۳۰۸ ق/۱۸۹۱م آغاز شده است!
اما نظریه اردمان و پیروان او زمانی از بنیاد بیاعتبار گشت که پژوهشهای همه جانبه علمی – تاریخی بیطرفانه چند تن از فرش شناسان اروپایی و آمریکایی و حتی ترک سرانجام به بار نشست و در ۶ گزارش مستند به مجمع بین المللی فرش شناسی، که در سال ۱۹۹۶م در سان فرانسیسکو برگزار و ارائه شد. مهمترین و قاطعترین دستاوردهای این پژوهش بین المللی به اختصار بدین شرح است:
۱. قالی های نامور به «گروه سالتینگ»، اعم از آنهایی که طرح و نقش گیاهی – جانوری و حاشیه های شعر فارسی دارند (همتاهای قالیچه جورج سالتینگ) و آنهایی که طرح محرابی زمینه با کتیبههای عربی احاطه شده است به گواهی اسناد چندصد ساله دستکم از سال ۱۰۵۹قمری/ ۱۶۴۹ میلادی وجود داشته اند.
این کشف تاریخی به همت «جان میلز»، فرش شناس نامدار انگلیسی ممکن شد که توانست مشخصات کامل فرشی را که در موزه هنرهای اسلامی قاهره محفوظ مانده به صورت ثبت شده در آرشیو کلیسای پالنچیا در اسپانیا کشف کند.
۲. موزهدار توپقاپی سرای، خانم حلیمه تزجان با جستجو در دفاتر چند صد ساله صاحب جمع اموال کاخ توپقاپ سرای مشخصات ثبت شده ۹۸ سجاده فرش ایرانی را پیدا کرد که تاریخ ثبت آنها از سال ۱۰۹۱ق/۱۶۸۰ م آغاز میشد. این دستاورد پژوهشی مولف کاتالوگ سال ۱۹۸۷ میلادی موزه توپقاپی به واقع پایان دوره پیروی تعبدی از نظریهای بود که چندین دهه فرش پژوهان را به بیراهه رانده بود.
۳. مایکل فرانسس پس از بررسی کتیبههای عربی شمار زیادی از سجاده فرشهای «گروه سالتینگ» دریافت که بخش بزرگ به سنت شیعیان است و مغایرت با اعتقادات مذهبی سلاطین عثمانی در سده ۱۰ قمری وی نشان داد که در کتیبه ۴ قالیچه محرابی به تصریح از امیرالمومنین علی (ع) نام برده شده و ۶ کتیبه متضمن صلوات است و توسل به خداوند برای درود و رحمت او بر ۱۴ معصوم. محتوای ۴ کتیبه نیز ادعیه شیعیان است و بر چند قالیچه هم قسمتهایی از دعاهای پیروان تشیع نقش بسته است.
۴. فرش شناس ترک، خانم «نوین انز» با تجزیه رنگهایی که در رنگآمیزی قالیهای محفوظ در موزه توپقاپی به کار رفته به این کشف نایل آمد که رنگ زرد چند قالیچه از گیاه کافشه یا گل رنگ حاصل شده که در ایران خودرو فراوان است ولی در آسیای صغیر وجود ندارد. وی همچنین رنگ لاکی در ۴ قالیچه پیدا کرد که در فرشبافی آن سرزمین کاربرد نداشته است. رنگیزه یکی از این قالیچهها پوست گردو بوده که در هیچ یک از فرشهای آسیای صغیر دیده نشده است.
۵. موری ایلاند سوم، فرشپژوه آمریکایی، از تجزیه و تحلیل شیوه گلابتونبافی فرشهای گروه سالتینگ و مقایسه آن با سبک گلابتون بافی منطقه استانبول دریافت که فرق میان این دو شیوه بارز است و تارهای گلابتون بافندگان استانبول بیشتر معیوب و کج و معوج است و خصوصا نقره به کار رفته در فرشهای سالتینگ به مراتب خالصتر و خلوص آن کمتر از ۹۸ درصد نیست.
اجماع بیسابقه صاحبنظران در مجمع بینالمللی فرششناسی ۱۹۹۶ میلادی و چاپ و نشر مقالات محکم و ردیهناپذیر آنان در سال ۱۹۹۹ میلادی سرانجام سومین جریان انحرافی در تاریخنگاری فرش ایران را پس از چندین دهه مناقشه به مسیر درست بازگردانید. بدین سان، پس از به پایان آمدن قرن ۲۰ میلادی قالی پازیریک و قالیهای اردبیل و قالیهای مشهور به گروه سالتینگ به جایگاه راستین خود بازگشتند.