نگاهی به دستبافتههای آناتولی مرکزی
اگر ایران را از سایر کشورهایی که به نوعی خود را میراثدار خلق دستبافته معرفی میکنند فاکتور بگیرم، این ترکیه است که با تقویت موزههای فرش در مناطق تاریخی خود از جمله قونیه میخواهد خود را به عنوان یکی از کشورهای صاحب سبک در حوزه فرش معرفی کند.
بررسی دو موزه «مسجد جامع صاحب عطا» و سایت «کویون اوغلو» که از نظر مقیاس بسیار کوچکتر از موزه ملی فرش کشورمان است اطلاعات جدیدی درباره دستبافتههای حوزه آناتولی مرکزی میدهد. تحقیق روی فرش این حوزه نشان میدهد قدیمیترین دستبافتههای مربوط به قرن ۱۴ است.
دکتر سید علی مجابی، عضو هیئت علمی دانشگاه و محقق حوزه آناتولی سفری به روستاها و مناطق شهری منطقه آناتولی مرکزی داشته و تحقیقات جدیدی درباره دستبافتههای این حوزه داشته است. وی در بازدید از ۲ موزه قونیه دریافته است که نزدیک به ۸۰ درصد از نقوشی که در این منطقه بافته شده یا بافته میشوند نقش محراب است. محراب در فرهنگ ما و همسایه رقیبمان دروازه بهشت تلقی میشود بنابراین نقش آن به اشکال و نمادهای مختلف در فرشهای این منطقه دیده میشود.
معمولا زیرانداز یا همان فرشهایی که در این منطقه تولید میشوند بزرگی آنها به ۳ متر مربع و کوچکترین هم به اندازه یک پشتی است. ظرافت حداکثر گره در ۷ سانتیمتر ۲۵ گره است و متوسط آن هم ۱۵ گره. باید گفت دستبافتههای حوزه آناتولی مرکزی به نسبت آناتولی غربی از ظرافت کمتری برخوردار است.
دکتر مجابی دستبافتههای آناتولی مرکزی را به ۱۱ گروه تقسیمبندی میکنند که ۷ گروه آن جزو نقوش محرابی یا سجادهای و ۴ دسته هم زیرمجموعه نقوش غیر محرابی هستند. در متن زیر به جزییات این نقوش میپردازیم:
نقوش محرابی
– محرابی ساده
– محراب و درخت زندگی
– محراب تو در تو با شاخ بز مربوط به منطقه کاراپینار
– محراب با طاق درگاه
– محراب مجیدیه
– محراب مسجد و شاخ بز معروف به سلیمیه کاراپینار
– محراب و اژدها
غیرمحرابی
– اژدها و شبه ترنج
این نقش در منطقه قونیه بافته میشد و از نظر بافت و نقش شبیه به قالیهای غرب آناتولی است.
-ترنج برگدار یا گوبگلی
گلهای ۴ قطعهای در بالا و پایین محراب و حاشیه مخصوص آن نشان از بافت آن در منطقه تاریخی «لادیک» دارد.
– لچک و ترنج و شاخ بز
این فرم از قالیها جزو نمونههای شناخته شده و خاص حوزه انلاتولی مرکزی است.
– مملینگ
مملینگ نقاشی هلندی است که این طرح از برخی از آثار او گرفته شده است و البته شباهتی هم به طرحهای ترکمنی دارد.
نماد لاله در فرهنگ عثمانیها
لاله در فرهنگ همسایه مدعیمان یک شاخصه اصلی بشمار میرود. در سوزندوزیها، کاشیکاری و نقوش چاپی رو پارچه بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. عنوان میشود در دورهای که سلطان محمد فاتح استانبول را فتح میکند به اندازه تعداد نگهبانهای قصرش، باغبان استخدام میکند برای شکوفا کردن باغچهای بزرگ و منحصربفرد در قصرش. علاقه او به باغبانی در تاریخ این کشور به ثبت رسیده است.
با توجه به استفاده از لاله در کاشیکاری و نقاشیها این نماد وارد دستبافتهها هم شده و «لاله و محراب» که جزو یکی از فرشهای محبوب برخی نقاط آناتولی است به ۵ دسته تقسیم میشود:
– نقش محراب وسط و لالههای بالا و پایین
– نقش محراب بالا و لاله پایین
– نقش محراب ۳ قسمتی و لاله پایین
– محراب پایین همراه با درخت زندگی و لاله بالا
– محراب و درخت زندگی
باید گفت قرن ۱۸ دوران سیاسی لاله است و صدرالعظمی ابراهیم پاشا شروع میشود. وی برخی از مظاهر غربی را در فرهنگ عثمانیها تلفیق میکند. البته نباید از نماد میخک غافل شد که نماد مهمی در برخی از نقوش سجادهای بشمار میرود. میخک در فضای داخلی محراب به نمادی از پیامبر اسلام و اصحابش تعبیر میشود.