طراحی و نقشپردازی قالی ناظم

بخش دوم

در بخش نخست نقش ناظم درباره منشا این نقش و روش بافت آن برایتان گفتیم و در این بخش از طرح و نقشپردازی آن خواهیم گفت.

نقش ناظم طرحی است که از کار درآوردن آن به طراحی و نقشه دقیق نیاز دارد، حال آنکه بیشترین دستبافته ‌های قشقایی مانند دیگر ایلات و عشایر، حاصل ذهنی بافی است. به همین سبب است که حتی امروز هم طرح ناظم تنها طرحی است که بیشتر قالیبافان کشکولی برای بافتن آن نیازمند الگو و سرمشق کامل هستند و چون نقشه ترسیم شده شطرنجی ندارند یک فرش بافته را پیش رو می گذارند و تقریبا تا آخرین گره نقش گل‌های زمینه را از روی آن می‌بافند. دکتر سیروس پرهام، پژوهشگر نام آشنای فرش دست کم دو گروه از زنان و دختران کشکولی را دیده است که نقشه ناظم را بدون سرمشق و به همان شیوه ذهنی بافی از بر می‌بافند  البته با کاستن‌ها و افزودن‌های گاه و بیگاه و نیز رنگ آمیزی دلخواه  اما این حد مهارت و سرپنجگی استثنایی است. ضمن آنکه این توانایی بافندگان ماهر کشکولی بخودی خود نمی‌تواند دلیل بر آن باشد که نقش ناظم یک طرح سنتی و اصیل قشقایی است که از نمونه های مشابه شهری بافت اقتباس شده است.

همین دشواری های از کار درآوردن یک طرح ذاتا غیر عشایری تردید و ابهام پژوهشگران غربی را مداومت بخشید. «ناتوانی» بافندگان ایلیاتی که نقشه شطرنجی ندارند و دارهای افقی آنان برای بافتن نقش و نگارهای گردان و نگاره های دایره مانند مناسب نیست برای بافتن نقش ناظم، چندان در نوشته ها و گفته ها تکرار شد که نفس تکرار مهر اعتبار و این باور تقریبا علم شد که ابزار و دار ابتدایی عشایر نمی تواند این نگاره های مدور قوسی را از کار درآورد.

باید گفت اینگونه برداشت‌های به راستی سخیف حد و مرزی ندارد. کار به آنجا کشیده که صرفنظر از هندی و مغولی دانستن همه شبه ناظم‌های قدیم، حتی بافته شدن ناظم‌های جدید توسط بافندگان کشکولی نیز مورد تردید و انکار قرار گرفت و نویسنده ای در همین اواخر سال ۱۹۷۶ ضمن «تجزیه و تحلیل» یک نمونه نسبتا نوبافته ناظم کشکولی پس از تشریح جزییات «ستون‌های محراب» که همان نیم سروها باشد! نوشت: «قالیچه‌های سجاده ای شیراز بسیار کمیاب است………. این نمونه محتملا در یک دهکده بافته شده، چون نگاره های مدور گردان فراوان دارد.»

با این همه، از میان شبه ناظم‌های کهن دستکم بر دو نمونه می توان انگشت نهاد که بافتن آنها بدون نقشه شطرنجی غیر ممکن و یا که محال باشد.

نقش ناظم از کجا آمده است
شبه ناظم، دهه پنجم تا هشتم قرن ۱۲ هجری قمری. محل نگهداری موزه متروپولیتن نیویورک.

استفاده از نقشه شطرنجی برای بافتن این دو قالیچه قطعیت دارد چون طراحی اجزای مختلف آنها با رعایت کامل و دقیق قانون تناسبات و قرینه سازی انجام پذیر شده و خصوصا اندازه و ابعاد نگاره های مشابه و مکرر در سرتاسر فرش یکسان است. در قالیچه شماره ۱۷ بوضوح می نگریم که تمامی نقشمایه‌های مکرر چه در متن و چه در لچک‌ها و حاشیه‌ها، همه جا همسان و به یک اندازه است و هر جا که نگاره‌ای باید قرینه و همسطح و موازی نگار مشا به خود باشد دقیقا چنین است و می توان با ترسیم خطوط مستقیم فرضی این نگاره ها را بیکدیگر متصل کرد.

چنین طراحی هندسی دقیق و مو به مو بدون الگوی شطرنجی که جای هر گره را مشخص کرده باشد، امکانپذیر نیست و بنابرین بافندگان قشقایی نمی توانسته اند از عهده آن بر آیند.

عناصر و اجزای دیگری نیز در این طرح هست که برانگیزنده تردید در مورد اصلیت ایرانی آن و تأیید انتساب به سرزمین هند بوده است. برخی هنرشناسان وجود بوته گلهای سه شاخه و سه گل را دلیل بر منشاء هندی طرح می دانند. با این اعتقاد که این شیوه ترسیم و آرایش بوته گل خاص هنر هندوستان است. پایه های این اعتقاد سست است، چون گل‌های سه شاخه در هنر ایران سابقه دستکم هزار ساله دارد. نمونه بارز پارچه ای است بازمانده از اواخر سده چهارم یا اوایل سده پنجم هجری که از خرابه های ری بدست آمده و آکنده از بوته های سه شاخه سه گل است.

منسوجات عصر صفوی نیز بوته های سه گل فراوان دارد و هیچ دلیل مستند و متقن تاریخی نیز بدست نیامده که این گل‌ها برگرفته از منسوجات هندی باشد و قالیچه های بسیاری از ایلات و روستاهای فارس نیز که دو نمونه آخر از دستبافته‌های اصیل لری است که نفوذ نقشمایه های هندی در آنها سخت بعید و نامحتمل است.

قرینه دیگر، «طاق» کنگره دار و مضرس نقش ناظم است، که اگر این پرده های پرچین و شکن را به یقین طاق بدانیم و اصرار داشته باشیم که عناصر هندی را در آن جستجو کنیم، می‌توان برآن انگشت نهاد. چون طاق مضرس از سنت‌های دیرپای معماری هندوستان است گو اینکه طاقدیس مضرس در همه نقشه‌های گلدانی شبه ناظم مشترک است از فرش‌های تبریز و جوشقان و فراهان وکاشان و کرمان گرفته تا زری‌ها و قلمکارهای اصفهان و پته‌های کرمان و کاشی‌های شیراز عهد زندیه و این همه را نمی‌توان متأثر از یک الگوی هندی دانست، ولی این فرض نیز محال نیست که این شیوه ترسیم طاق اگر واقعا طاق باشد و نه پرده از منسوجات منقش و قلمکارهای هندی قرون یازدهم و دوازدهم هجری اقتباس شده باشد.

اگر کاری درست باشد که اجزا و عناصر یک طرح تزیینی را به تفکیک و جداگانه و بدون در نظر داشتن پیوستگی و رابطه متقابل آنها بررسی و شناسایی کنیم ناگزیر وجود طاقدیس کنگره دار را باید یکی از دلایل ریشه هندی طرح ناظم و‌ طرح‌های مشابه در همه جای ایران، بدانیم. لیکن اگر، چنانکه باید اجزا و عناصر متعدد و متفاوت این طرح همه جاگیر را در رابطه با یکدیگر تجزیه و تحلیل کنیم رابطه‌ای پویا و نه مقایسه‌ای ایستاخواهیم دید که وجود طاق مضرس هرگز دلالت بر اهلیت هندوستانی این طرح ندارد. چرا که طراحی طاقدیس – پرده ناظم بازسازی اجزای عینی معماری نیست، همچنانکه دیگر اجزای این طرح از سروها و گلدان‌های منقش آنها گرفته تا گلهای رنگارنگ رابطه مستقیم و عینی با اصلیت مادی و طبیعی عناصر ندارد.

این خطوط مواج دندانه دار بیش از آنکه بازسازی  مو به موی طاق و طاقنما یا حتی پرده باشد باید به منزله یک عامل تزیینی نگریسته شود، متناسب و هماهنگ با دیگر عوامل و عناصری که تشکیل دهنده شبکه متوازن نقشپردازی است، همچنانکه دندانه‌های «طاقنما» بیش از آنکه مجسم کننده یک طاق واقعی باشد، ادامه هماهنگی حرکت خطوط چین چین و شکن شکنی است که از قسمت پایین فرش و از قوس مواج و پر نشیب و فراز آن آغاز شده و از هر دوست و از بلندای مضرس سروها امتداد یافته است.

حرکتی که همراه با نوسان لچک قوسی پایین طرح آغاز شده و از جنب و جوش شاخه‌های افشان سروها تلاطم یافته و از رویش بالنده و فرازمند شاخه‌ها و گل‌ها قوت گرفته، الزاما باید در «طاقنما» نیز ادامه یابد تا به اوجگاه خود در نقطه تلاقی و اتصال دو قوس برسد و در آن متراکم شود تا تداوم حرکت امکانپذیر شود.

حال اگر طراح، طاق کمانی ساده و گهواره‌ای را برگزیده بود صرفنظر از عدم تناسب آن بانشیب و فراز لچک پایینی و چین و شکن سروها هرگز در برانگیختن این حرکت مداوم توفیق نمی یافت. چون طاق گهواره ای فاقد اوجگاهی است که بتواند نگاه را بسوی نقطه ای بکشاند که هم سرانجام حرکت باشد و هم سراغاز آن

از همه اینها که بگذریم، نمونه هایی نه چندان اندک از قالیچه‌های به اصطلاح سجاده ای هند اواخر قرن دهم تا اواسط قرن یازدهم هجری (روزگار اکبر شاه و جهانگیر گورکانی) در دست است که دست کم در دو نمونه آنها شیوه طراحی و ترسیم و حتی رنگ آمیزی چنان است که بیننده فرصت کمترین تردید و ابهام و کمترین نیاز به دقت ندارد و در نخستین نگاه آشکار می شود که آنچه در بعضی نمونه ها به طاق کنگره دار شبیه تر است چیزی جز پرده ای نیست که حاشیه آن ملیله دوزی شده باشد.

رنگ طلایی ملیله‌ها زربفت بودن لبه دوزی پرده را محقق می سازد. این حالت منسوج کاملا بارز و شبهه ناپذیر نخستین مراحل بافندگی، اندک اندک از اواخر سده یازدهم کاهش می‌یابد و خصوصا حاشیه ملیله سان پرده‌ها تحلیل می‌رود و باریک و نامشخص می‌شود و بر چین و شکن‌ها نیز افزوده می‌شود، اما نه چندان که کنگره‌ها و دندانه‌ها و زاویه‌ها متساوی و متوازی و قائمه باشد و یادآور چیزی که از سنگ و گچ ساخته باشند.

طراحی و نقشپردازی قالی ناظم

شگفت انگیز است که در دستبافته‌هایی مانند نمونه بالا دندانه های اره‌ای سروها در لبه دوزی پرده‌ها تکرار می شود، چین و شکن نابرابر و متلاطم لبه پرده ها همچنان تا اواسط سده چهاردهم ادامه می یابد  و تنها در ناظم‌های کشکولی معاصر و جدید است که چین و شکن نرم مواج، سخت و کنگره‌دار و طاق سان می‌شود و منظر گچ و سنگ و چوب جای پارچه و حریر را می‌گیرد.

دیگر دستبافته‌های دوران اکبر و جهانگیر که عنصر اصلی نقش پردازی آنها گل و گیاه باشد، همه جا بوته گل‌ها به شیوه بسیار دقیق رئالیستی و طبیعی ترسیم شده و نقاش و بافنده آنچنان به طبیعت وفادار مانده اند که یک به یک اجزای گل و گیاه را به از ساقه‌ها و برگ‌ها تا غنچه‌ها و گل‌ها و گلبرگ‌ها می‌توان بازشناخت.

حتی خاکی که بوته گل اصلی و دو بوته لاله نمونه بالا بر آن روییده با دقت و وسواس و در حدامکان نزدیک به طبیعت نقاشی شده است. همچنین است سبک طراحی سروها در نمونه زیر که شباهتی به شیوه طراحی نیمه هندسی سرو ناظم‌ها و شبه ناظم‌ها ندارد این ویژگی تردید ناپذیر هنر هندی – مغولی روزگاری است که هنرمند علیرغم فراگرفتن هنر و صنعت فرشبافی در تمامی اجزای آن از هنرمند ایرانی به شیوه طبیعت‌گرایی خاص خود، هنر فرشبافی هند را رونق بخشیده است.

طراحی و نقشپردازی قالی ناظم
پرده پته کرمان

مقایسه سبک طراحی و نقشپردازی خیالپردازانه و کاملا هندسی گل‌ها و شاخه‌ها در نمونه هایی مانند شبه ناظمی که تصویر آن در ابتدای گزارش آورده شده با طبیعت گرایی بارز نمونه های دیگر جای تردید نمی گذارد که اگر نمونه های نخستین شبه ناظم بافت قشقایی نباشد قطعا دستبافت استادکاران ایرانی مقیم هند و یا ملهم از قالی‌های ایرانی آن روزگار است و بنابرین آنها را جزو دستبافته‌های هند و ایرانی باید آورد. همین بس که در تمامی فرش‌های محققا هندی قرون گذشته حتی یک نمونه کوچک هم نمی‌توان یافت که از لحاظ سبک طراحی و نقشپردازی هندسی اندک شباهتی به نمونه تصویر بالا داشته باشد.

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن