بررسی نقش ناظم در فرش های قشقایی
بخش نخست، آشنایی با نقش ناظم
نقش ناظم طرح و نقشی است بسیار قدیم و مشهور که از روزگار صفویه با نام «نقش گلدانی»، تقریبا در همه شهرهای قالیبافی ایران و هندوستان به شیوههای متفاوت بافته شده و در ایل قشقایی نیز از حدود دو قرن پیش بطور مداوم و منحصرا توسط بافندگان طایفه کشکولی بافته میشود.
این طرح که در میان ایل قشقایی و نیز فرش شناسان شیراز به «ناظم» یا «یک سرناظم» مشهور است در بازار تهران به «حاج خانمی» معروف شده و بیشتر فرش شناسان مغرب زمین از پروفسور پوپ گرفته تا مجموعهداران نامداری چون «جوزف مک مولان» آن را جزو قالیچه های سجاده ای آوردهاند بی آنکه به مرسوم نبودن قالیچههای سجاده ای در میان ایلات و عشایر فارس و بویژه به اندازه های نامتناسب و غیرسجاده ای این قالیچههاکه غالبا دو برابر و گاه سه برابر سجاده است توجه داشته باشند.
این برداشت نادرست که بصورت یک غلط مشهور در آمده، بیشتر ناشی از نقش محراب مانند قسمت بالای این طرح و نیز مشتبه شدن دو نیم سر و دو طرف فرش با ستون است. حقیقت آن است که چارچوب این نقش، ایوان با مدخل یا درگاهی است که دوسوی آن دو سرو جای گرفته و به باغی گشوده شده است .
باغی پرگل و پرشکوفه که گلهای گوناگون رنگارنگش همه از یک ساقه و از درون یک گلدان روییده است. باغ هم که میدانیم چه جاذبه افسون کنندهای برای هنرمندان و قالیبافان ایرانی، بویژه بافندگان سرزمینهای خشک و سوزان جنوب داشته است.
نگاهی به نمونههای گوناگون کاربرد این نقش «باغ – گلدان» در سایر نقاط ایران در طول چند قرن گذشته کافی است تا این حقیقت دریافته شود، خاصه آنکه در برخی نمونههای قدیمی قالی «نقش گلدانی» – مانند نمونه های جوشقان و کرمان سروها به طور کامل دو نیم نشده و در دو سمت باغ قد برافراشته است.
و اما اینکه این شبه لچکهای بهم پیوسته طاق مانند را محراب پنداشته و به تبع آن شبهه «قالیچه سجاده ای» را القا کرده اند بیشتر به آن سبب است که آنها را به یقین طاق قوسی محرابی دانسته اند، حال آنکه طاق بودن این لچکهای پیوسته مسلم نیست چرا که اولا طاق قوسی که از اجزای اصلی معماری ساسانی و معماری ایران پس از اسلام است منحصر به عبادتگاه و مسجد و محراب نبوده و بیشتر خانهها و بناهای ایران در طول چندین سده درگاههای طاقی داشته است.
دوم از لحاظ منطق طراحی منطقیتر خواهد بود اگر این لچکهای پرچین و شکن را پردهای آویخته از درگاه بدانیم که از دوسمت گشوده و جمع شده است همچنانکه تا به امروز این شیوه کنار زدن و گشودن پرده مرسوم است؛ حقیقت آنکه به دلایلی که خواهیم گفت این فرضیه با اجزا و عناصر تشکیل دهنده طرح ناظم و روند تکاملی آن بیش از فرضیه طاق و طاقنما متناسب و منطبق است در اثبات پرده بودن لچکهای فوقانی، دست کم سه دلیل بارز می توان از لابلای اجرای طرح ناظم یافت:
اول اینکه قسمت پایین لچکها که به تارک سروها متصل است برجستگی و برآمدگی بیشتری از چین و شکن سایر قسمتها دارد. این برآمدگی نمایان، میتواند حاکی از آن باشد که پایین پرده را جمع کرده و گره زدهاند بخصوص که این برجستگی دوچندان، برای طاق و طاقنما بسزا و ضروری نیست.
دوم اینکه در بیشتر ناظمها نوار افقی معمولا سفید رنگی بر گلوگاه همین قسمت برجسته بافته شده که میتواند نشان دهنده قطعه پارچه دوخته باقیطان و نواری باشد که پرده از هم گشوده جمع شده را نگه میدارد.
در قدیمیترین نمونه های شبه ناظم بجای این نوار نگهدارنده، گلی شبیه منگوله بافته شده درست در محل تلاقی گره پرده جمع شده و تارک سروها که خود دلیل بر آن است که کاربرد منگوله و تزییناتی از این دست برای جمع کردن و نگاهداشتن پرده معمول بوده، چون در غیر اینصورت گذاردن گل در محل اتصال سرو و طاقنما بی معنی و بیمورد خواهد بود و البته در طرح کاملا دقیق و سنجیده ای چون ناظم، هیچ چیز به تصادف وارد نمی شود و هر جزء جای بسزای خود را در کل مجموعه طراحی می شناسد.
ناظمهای قرن اخیر هم این گل و در حقیقت نیم گل را دارد و هم نوار نگهدارنده را، منتهی نیم گل تارک سروها غالبا به همان رنگ سروهاست و به آسانی قابل تشخیص نیست.
دلیل سوم آن است که علیرغم فراوانی طاق قوسی «گهواره ای» در معماری ایران پیش از اسلام و پس از اسلام، طاق مضرس و کنگره دار که در هند متداول است هرگز در معماری سنتی ایران رواج نیافته و بنابراین طبیعیتر آن است که این چینخوردگیها را نه از طاق که از پردهای بدانیم که چین چین بالا رفته و از دوست گره خورده است.
صرفنظر از دلایلی که در اثبات پرده بودن لچکهای فوقانی نقش ناظم در رابطه مستقیم با خود این نقش بیان شده شواهد دیگری نیز هست که از بررسی مراحل نخستین تطور این طرح در دیگر هنرها استنتاج میشود. بارزترین و متقنترین این شواهد مدرک هشتگانه استواری است که علیرغم همه حوادث روزگار طی نزدیک به دو قرن و نیم همچنان بر صدر نمای عمارت کلاه فرنگی شیراز بسلامت و تمامی و درخشندگی برقرار مانده است.
این سندهای تاریخی بی همتا که در چهار سمت کاخ هشت ضلعی کریمخان زند به دست کاشیکاران نیمه دوم سده دوازدهم ثبت شده است. بیهیچگونه شرح و بسط و موشکافی و تنها به یک نگاه میتوان دریافت که آرایش فوقانی این کاشیها چیزی جز پرده نمیتواند باشد نه همان حالت کنار رفتگی و آویختگی پرده پارچهای بخوبی آشکار است، بلکه گردش قلم هنرمند کاشی ساز چنان ظریف و استادانه است که وجود پارچه و جنس منسوج احساسی می شود.
بدیهی است که بافندگان کشکولی عصر حاضر و بسا که قالیبافان سده های پیشین به این دقایق و چند و چون اجزای مختلف طرح ناظم وقوف و آگاهی نداشته و اساسا به مفاهیم جزء به جزء طرح و حتی کل آن یعنی درگاه بر باغ گشوده توجه نداشتهاند و همچنانکه همه بافندگانی که با آنان گفتگو شده از وجود و مفهوم نیم سروها بیخبر بودهاند، هیچیک هم هرگز به این فکر نیفتادهاندکه قسمت فوقانی طرح ناظم طاق و طاقنما است یا پرده و تارک سراپرده و یا لچکهای بهم پیوسته.