نقش «پازن دنا» بر دل گلیم های مرمتکار شیرازی
نقش پازن دنا مدتها روی گلیم های روستایی و عشایری بافته نمی شد. حالا مرمتکار خوش ذوق و ایده پرداز شیرازی نقش پازن را با ذهنی پر از نقش و نگار طراحی می کند.
تصویری از پازن ها روی قله دنا، زیر نور مهتاب در حال چرا هستند نگاه هر هنردوستی را به خود جلب می کند. این تصویری است که ساسان بخشی آن را خلق کرده است. مردی که سال های سال به عنوان مرمتکار خبره فرش و دستبافته ها در کشورهای اروپایی و کشورهای حوزه خلیج فارس به شغل تیمار دستبافته ها مشغول بوده است.
وی از سال ۸۶ که به کشور بازگشت به گفته خودش به دنبال خلق آثار هنری در زمینه دستبافته ها بوده تا بتواند دینی را به هنر-فرهنگ فرش ادا کند. ساسان بخشی در گفت و گو با ما درباره چگونه خلق کردن نقشمایه هایش می گوید: وقتی به شیراز برگشتم دوست داشتم خدمتی به فرش کنم، من عاشق فرش و دستبافته ها هستم و از آنها انرژی می گیرم. ابتدا خواستم بااستفاده از پشم های کهنه دستبافته های جدیدی خلق کنم ولی این کار مورد پسندم قرار نگرفت چراکه احساس کردم این کار تکرار مکررات است. مدت ها ذهنم درگیر یافتن ایده ای بود تا از کار و فعالیتم رضایت داشته باشم.
وی ادامه داد: نخستین کاری که در ایده جدید یافتم این بود که تابلوهای نقاشی سهراب سپهری را ببافم. بعد از آن به دنبال مسایل اجتماعی رفتم. پس از مدتی تصاویر طبیعت در روز و شب را مجسم و نقش های آن را شروع به طراحی کردم و بعد از رنگ آمیزی از بافنده ای خواستم که آن را ببافد. ابتدا کسی حاضر به بافتن نبود وقتی خودم شروع کردم به بافتن، بافنده قبول کرد گلیم را ببافد چراکه احساس می کرد شاید نتواند این نقشه های ذهن را ببافد ولی اینگونه نبود. وی به بهترین شکل گلیم را بافت و گلیم های جدید با نقشه های مختلف صبح، غروب و شب به زیباترین شکل از آب درآمدند. من از کاری که انجام داده بودم راضی بودم و برای اینکه کارهای خاصی را ابداع کنم به دنبال ساختارشکنی بوده و هستم.
وی در پاسخ به اینکه چرا از هر نقشه فقط یک گلیم بافته است و کارهایش را تکرار نمی کند اینگونه پاسخ می دهد: من از تکرار بیزارم و دوست ندارم ذهنم فقط روی چند طرح متمرکز باشد. ذهن باید مدام در حال تراوش طرح و ایده باشد و من به دنبال همین هستم.
به گفته بخشی کارهایی که وی تولید کرده است مدت کوتاهی روی میخ مغازه اش نمی ماند چراکه گردشگران خارجی با دیدن آثار هنری ذهنی بافت دل شان می رود و گلیم ها را به عنوان سوغاتی ارزشمند با خود به دیارشان می برند. سوغاتی که برای خلق نقشمایه هایش روز ها و شب هایی ذهن و روح یک هنرمند درگیر آن بوده است.