قالی های جنگ افغانستان

از قالی های جنگ چه می‌دانید، نقش و نگاره‌هایی از تفنگ و آرپی جی و تانک و هواپیما و …! این نفشمایه‌ها بیش از ۳۰ سالی می‌شود که برخی از بافندگان افغانستانی آن را روی دارهایشان گره می‌زنند.

اما چرا چنین نقشمایه‌هایی که با این هنر عجین نیست به متن این فرش‌ها راه پیدا کرده‌ است؟ باید گفت هجوم ارتش شوروی سابق و بعدتر اشغال شدن افغانستان از سوی آمریکا به بهانه جنگ با طالبان تاثیرات مخربی بر جامعه این کشور داشت که آثارش را در هنر بویژه قالیبافی می‌توان دید.

تاریخچه قالیبافی افغانستان

قالیبافی در افغانستان مانند سایر کشورهای آسیایی، صنعتی مردمی و همگانی است و تقریباً در میان تمام خانواده‌های افغانستانی دیده می‌شود و به عنوان یک شغل خانوادگی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. البته بافت قالی در میان زنان افغانستانی به منظور کمک هزینه‌ای برای امرار معاش صورت است. کشاورزان و روستاییان کشور، اغلب در کنار کار کشاورزی و دامداری به بافتن قالی نیز اشتغال دارند.

از پیشینه قالیبافی در افغانستان، متاسفانه اطلاعات چندانی در دست نیست.با اینحال پیوند قدیمی و گسترده‌ای با بخش‌های مختلف زندگی آنها دارد. شاهان حاکم بر افغانستان از قالی، به عنوان هدیه‌ای ارزشمند به همتایان خود بهره می‌بردند. باید گفت قالیبافی در افغانستان همانند تاریخ این کشور، پرفراز و نشیب بوده است.

خصوصیات قالی‌ های افغانستان

رنگ غالب قالی های افغانستان قدیمی مسی و قالی های جدید از رنگ قرمزِشرابی است. تقریباً ۲۷ درصد رنگرزی به صورت گیاهی و از مواد رنگزای محلی صورت می‌گیرد و پشم مورداستفاده نیز به صورت خودرنگ است. تار و پود و پرز و چله پشمی و جنس آن معمولا براق است. قالی ها اغلب بر روی دارهای افقی بافته می‌شوند اما به‌تازگی از دارهای عمودی نیز در کابل استفاده می‌شود. قالیهای افغانی در ابعاد مختلف تولید می‌شوند؛ اما بیشتر تولیدات در ابعاد کوچک پارچه هستندو گره رایج، گره نامتقارن است.

قالی‌های افغانستانی، در بیشتر از ۳۰ طرح و نوع بافته می‌شوند که ترکمنی، قزاق، بامیانی، مزاری، آقچه، جوزجانی و چوب رنگ، گل برجسته، ظاهر شاهی، مشوانی، خال محمدی،گل موری، قرقین، چوب باش، هراتی، بلوچی، قزل اعیاق، دو تار گل، ادرسکن، ساورقی، قلعه زالی، اندخوئی، واس برکلی، قالی گل پلیت دار، دولت آبادی، تخته رنگ، خواجه روشنایی، باغچه کندزی از معروف‌ترین و ظریف‌ترین سبک‌های آن است.

قالی های جنگ

پیشینه استفاده از نقوش ابزار جنگی و شکار در آثار هنری

در طول تاریخ نمونه‌های بسیاری از صخره‌نگارها و دیوارنگاره‌ها و نقاشی‌ها و … را می‌توان یافت که صحنه‌هایی از شکار و یا جنگ را به تصویر می‌کشند و نیز تصاویری که در آنها از ابزارهای شکار و جنگ استفاده شده است. اکثر این تصاویر به‌گونه‌ای روایت گر هستند. به عنوان مثال از دیرباز ازجمله عادات پادشاهان بین‌النهرین این بود که مغلوبان جنگی خود را به ساخت آثار یادبودی بگمارند که هم از قبایل شکست خورده حکایت داشت و هم از غنائم بهدست آمده از آنها.

علاوه بر سنگ نگاره‌ها، نقاشی‌ها و مینیاتورها تصویرگری جنگ را در منسوجات نیز شاهدیم. باید دانست که تولید منسوجاتی با موضوع جنگ به طورکلی در جوامعی اتفاق می‌افتد که تولید پارچه در آن جوامع به عنوان یک رسانه فراگیر عمیقِ فرهنگی برای بیان مسائل مختلف ازجمله جنگ، اهمیت دارد و تقریباً همیشه توسط زنان خلق می‌شود. بروز نقشمایه‌های جنگی بر روی قالی های افغانستان، اگرچه منحصربفرد است اما مسئله جدیدی نیست و این اولین باری نیست که منسوجات باعث تغییرات اجتماعی می‌شوند.

علاوه بر قالی‌ های جنگ نمونه‌های دیگری از منسوجات و بافته‌ها هستند که به‌عنوان یک سند برای ثبت جنگ و ستیز مورد استفاده قرارگرفته‌اند ازجمله پارچه‌های روایتگر قوم مانگ، پرچم‌های قوم آکن، تزئینات دیواری هاپیتی‌ها، لحاف‌ها و پارچه‌های رنگارنگ شیلی موسوم به آلپیلرا که زندگی آرام و طبیعت مناطق روستایی را بیان می‌کند.

میدان نبرد در قالی های افغانستان

هنر جنگ با مفهوم جنگ ارتباط تنگاتنگی دارد وقتی جنگ اتفاق می‌افتد به دنبال آن و با هدف مضمون‌پردازی جنگ ، هنرِ جنگ شکل می‌گیرد. در واقع صحنه‌های نبرد همواره یکی از کهن‌ترین و پرکاربردترین و معنادارترین صحنه‌ها در طول تاریخ تمدن بشر است که در آن معمولا مضمون جنگ به صورت‌های مختلف به تصویر کشیده می‌شود که نشانی از رشادت‌ها و پیروزی‌های قوم مورد نظر است. اغلب هدف از این گونه تصاویر بیان شادمانی حاصل از پیروزی است. وجه دیگر هنر جنگ، بیان درد و رنج افراد به ویژه غیر نظامیان است.

در چند دهه اخیر هیچ کشوری به اندازه افغانستان تا این اندازه آتش جنگ را به خود ندیده است و متقابلا هیچ کشوری نیز به این اندازه آثار هنری در رابطه با جنگ خلق نکرده است. با آنکه بافته‌های متاثر از جنگ، منحصر به افغانستان نیست اما گستردگی ابعاد جنگ در افغانستان و حجم زیاد بافته‌های مرتبط با این جنگ و نیز استمرار بافت آنها در حدود سی و چند سال و تداوم آن تا به امروز نمونه‌های دستبافته‌های افغانی را متمایزتر می‌کند.

بیش از سه دهه آشفتگی باعث شد تصاویر گلها به گلوله تفنگ یا زمین‌های مین‌گذاری شده و نارنجک‌های دستی تغییر پیدا کند. پرندگان به بالگردها و جت‌های جنگنده تغییر شکل دادند، مناظر پر از توپ‌های جنگی و نیرو بَرها شدند و گوسفند و اسب جای خود را به تانک‌ها دادند. هنرمندان قالیباف استفاده از تکنیک و شیوه‌های بافت برای به نمایش نقوش ساده و هندسی توانستند با تغییر در نقش‌های موجود و با انجام یک سری تغییرات در آنها، نقوش جدیدی خلق کنند.

دست بافته های جنگ پادری‌ها، پلاس‌های کوچک تا قالی‌های بزرگ را در بر می‌گیرد اما اغلب آنها در ابعاد قالیچه و کوچکتر هستند. به نظر می‌رسد که دستبافته های جنگی تنها شامل قالی‌های گره‌دار باشد تا گلیم و جاجیم و انواع دیگر دستبافته‌ها. تاروپود قالیهای اولیه جنگ از پشم بوده است. استفاده از پنبه در قالی های جنگ به اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی می‌رسد.

محل بافت قالی های جنگ و مرکز تجارت آنها

از مهمترین مراکز قالیبافی افغانستان می‌توان هرات، کابل، مزار شریف، دولت آباد، کندوز و شبرگان را نام برد. قالی های جنگ نیز به دست بافندگان مختلفی در داخل و خارج از افغانستان بافته می‌شوند. مراکز عمده بافت قالی های جنگ عبارتند از بلوچ تایمانی در استان فرح در غرب، بغلان در شمال و اخیراً به سبب نیاز، پشتونها در غرب و همچنین ازبک‌ها. اما قالیهای گرانقیمت‌تر همچنان متعلق به جوامع ترکمن به خصوص در شمال هستند.

در سال ۱۹۸۰کابل منبع اصلی این قالی‌ها بود امّا شهر پیشاور از اهمیت بیشتری در این زمینه برخوردار بود زیرا این شهر قبل از حمله شوروی به افغانستان یکی از مراکز مهم فروش قالی های افغانستانی محسوب می‌شد و پس از مهاجرت فروشنده‌های قالی افغانستانی به این شهر، معامله قالی نیز به سرعت رونق یافت. اکثر قالی های جنگ اولیه در افغانستان بافته می‌شدند و در پیشاور به فروش می‌رسیدند.

تولیدکنندگان قالی های جنگ

در افغانستان نیز نظیر دیگر کشورهای آسیایی بافت قالی و گلیم وابسته به تودهی مردم و یک صنعت عمومی است. به‌طور سنتی قالیبافی در افغانستان، در انحصار زنان قبیله است که عموما خانهدار و بدون مزد هستند.

فروشنده‌های محلی قالی های جنگ خاطرنشان کرده‌اند که بیشتر بافت این نمونه از قالی‌ها توسط زنان صورت می‌گیرد اما مردها نیز در طراحی آنها شرکت دارند. متأسفانه جنگ‌های داخلی افغانستان مانع بزرگی برای پژوهش درباره این نمونه قالی‌ها بوده است؛ اینکه این قالی‌ها ابتکار بافندگان آنهاست یا ابتکار واسطه‌هایی که به دنبال بازار جدید بودند، شاید سؤال بسیاری از پژوهشگران در این رابطه باشد؛ اما به نظر می‌رسد که قالیچه‌های جنگی اولیه به منظور جذب توریست‌های شوروی طراحی شده بودند و بعداً برای بازار عمومی و به ویژه ارتش امریکا به افغانستان رسید به کار رفتند.

تاثیرات سال‌های جنگ بر تولید قالی های افغانستان

در طول سالهای ۱۹۷۹- ۱۹۸۹ تغییرات چشمگیری به صورت مستقیم و غیرمستقیم در تولید قالی های افغانستان ایجاد شد:

– تعداد بافندگان در بخش ترکستان افغانستان تا حدود۲۷ درصد کاهش یافت. درنتیجه متراژ قالی‌های صادراتی ترکمن که از کابل صادر می‌شدند از ۱۷۲۵۰ مترمربع به ۱۳۱۰۰ مترمربع در سال ۱۹۸۲ کاهش یافت.  در سال ۱۹۸۸، حدود ۱۴۸۰۰ مترمربع قالی صادر شد. عدم دسترسی بافندگان ترکمن به پشم کاراکول از دیگر دلایل کاهش بافت قالی بود.

– استفاده از دستگاه‌های بافندگی و بافندگان مرد از قبایل دیگر به جز ترکمن که تولیدات آنها هیچ شباهتی به قالیبافی قدیم مناطق هزاره، تاجیک و یا مناطق پشتو نداشت. قالی‌هایی در ابعاد کوچک و از جنس ابریشم، با طرح‌های مختلفی ازجمله طرح‌های کلاسیک ایرانی، قفقازی با رنگ‌ها و هارمونی کلی که با کیفیت بالا بافته می‌شد و اکثر آنها سفارشی بودند.

– یکی از نمونه‌های با کیفیت که در طی سال‌های جنگ در افغانستان تولید شد قالی های نمازی ماشوانی و تایمانی است. تولیدات تایمانی اغلب مربوط به شرق هرات و محدوده غرب هزاره است. تولیدات نیز مربوط به شمال و غرب هرات ازجمله کاروخ و گوریان است. تولیدات ماشوانی‌ها دارای رنگ‌های متنوعی است و برخی دارای اندازه‌های غیراستاندارد هستند. آنها در محصولات خود از طرح‌های پیچیده و رنگ طلایی که از مشخصه‌های قالیهای ماشوانی است استفاده می‌کنند.

– در سال ۱۹۸۷ یکی دیگر از محصولات بلوچ که اغلب توسط طایفه فارسی‌زبان لطیف خولاز جنوب شهر هرات و منطقه آدراس خان بافته می‌شد؛ ظاهر گشت. این نمونه‌ها با طرح‌های راه‌راه و منگوله تزیین می‌شدند. در آنها از رنگ‌های آبی تیره، قرمز تیره که با رنگ سفید تلطیف می‌شدند استفاده می‌شد.

– یکی از نوآوری‌هایی که در طی آن سال‌های جنگ در قالی‌های افغانستان پدید آمد، تولید قالی های جنگی است. تغییرات نوینی در طرح و نقشه قالی که به‌ عنوان تغییر دائمی در صنعت قالی افغانستان دسته‌بندی می‌شود. این نمونه‌ها برای اولین بار در شمال غرب هرات توسط قبایل بلوچ بافته شد و تولیداتی را با نقش‌های خاصی در بافت ارائه دادند همانطور که گفته شد دارای نقوشی ازجمله هلیکوپترها، تانک‌ها، بمب‌ها و هواپیما و کلاشینکف در متن و یا حاشیه قالی‌ها بودند.

درواقع ارائه این نقوش در مناطقی بود که شاهد درگیری‌ها و ترس ناشی از جنگ بودند. تعدادی از این قالی‌ها در اواسط قرن ۱۸ در بازار پدیدار شد و خیلی زود در بازارهای غربی به فروش رسید.

قالی های جنگ

طبقه‌بندی قالی های جنگ

نقش و طرح و رنگ قالی های جنگ افغانستان با رویدادهای معاصر آن ارتباط مستقیم دارد. می‌توان گفت هیچ بافته‌ای در هیچ دوره‌ای از تاریخ به اندازه قالی جنگ افغانستان رویدادهای معاصر خود را بازتاب نداده است. با توجه به انواع متفاوت قالی های جنگ کارشناسان این نوع دستبافته‌ها را بر اساس معیارهای مختلفی ازجمله مکان بافت، زمان بافت، طرح و نقش و رنگ و کیفیت دسته‌بندی می‌کنند؛ اما ازآنجاییکه قالی های جنگ افغانستان رویدادهای معاصر خود را بازتاب داده‌اند؛ شاید بهترین نوع دسته‌بندی بر اساس زمان بافته شدن آنها و توجه به وقایع جنگ باشد.

اگرچه بافت قالی‌هایی با طرح‌های سنتی تا دوران هجوم اتحاد جماهیر شوروی ادامه داشتند اما بافت قالی‌های تصویری متداول‌تر شدند. این مسئله بدون شک به مهاجرت بسیاری از افغان‌ها، هم به مراکز شهری و هم به اردوگاه های پناهندگان، جایی که در آن هنر و صنعت دوباره سازماندهی می شد، مرتبط است.

با آنکه سیر تکامل قالی های جنگ به‌طور کامل روشن نشده است اما به نظر می‌رسد که بافتن این قالی‌ها در زمان اشغال نیروهای شوروی با جایگزین کردن نقشمایه‌ های جنگی به جای نقش‌های سنتی ازجمله اژدها، بز، طاووس که نمادهای موفقیت، رفاه، غرور و افتخار بودند؛ در پاسخ به یک گروه مصرف‌کننده جدید یعنی نیروهای شوروی به وجود آمدند.

بعد از عقب نشینی نیروهای شوروی، پناهندگان افغانستانی در پاکستان در پاسخ به آن تصاویر جدیدی را آفریدند. یکی از ویژگی‌های قالی‌های بعد از شکست شوروی وجود متن‌های انگلیسی در قالی‌ها بود که اغلب به غلط نوشته می‌شدند و این نکته‌ میتواند گویای بازار هدف باشد. یکی از مشهورترین این قالی‌ها شکست شوروی را جشن گرفته است درحالیکه برخی قالی‌ها تانک‌های شوروی را نشان می‌دهند که در امتداد دو جاده از شمال افغانستان رها شده‌اند اما در اکثر آنها عکس یک جاده را می‌بافند که بزرگراه سالنگ که راه اصلی شوروی برای بازگشت است؛ را نشان می‌دهند و حاوی متنهایی ازجمله:« مهاجمان روسی شکست خوردند»  یا «زنده‌باد مجاهدین»، بودند. این نمونه‌ها را، قالی های آزادی قلمداد کردند.

افغانستان کشوری است که بیشترین مین‌گذاری در آن صورت گرفته است؛ مین‌های زیادی که در زمین و جاده‌ها باقیمانده‌اند و در انتظار انفجار هستند. دیدن کودکان و بزرگسالان با دست‌ها و پاهای قطع شده منظره رایجی است که میراث جنگ با شوروی است. برخی قالیچه‌ها از قربانیان مین‌ها را در افغانستان به تصویر می‌کشد.

پس از بمبگذاری در مرکز تجارت جهانی در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ طرح قالی های جنگ تغییر کردند و به‌طور فزاینده‌ای تندیسی شدند. در واقع پس از حملات هوایی آمریکا و ورود نیروهای زمینی در افغانستان، تغییرات و رویدادها در قالی های جنگ به عکس کشیده شد. به عنوان مثال تجهیزات نظامی شوروی، با سلاح‌ها، تانک‌ها و هواپیماهای آمریکایی جایگزین شده‌اند. علاوه بر این، نقوشی که پیش از آن بسیار تلطیف شده بودند، به طور بیشتر  واقعگرایانه شدند.

نقشمایه‌های به کار رفته در برخی قالی‌ها تغییر کرد و با توجه به سلاح و تجهیزات جنگی پیشرفته به سفارش و اجبار افسران آمریکایی بافته شد. از رنگ‌های تیره‌تر و همچون سیاه، سرمه‌ای، قهوه‌ای سوخته استفاده می‌شدکه خود گویای آثار مخرب و خانمانسوز این جنگ است.

نتیجه گیری

قالی های جنگ مثالی جدید از نو آوری‌های هنری و اقتصادی از فرهنگ بومی و قبیله‌ای افغانستانی در برابر ویرانگری‌ها و مشکلاتِ در پسِ جنگ است که به صورت تصاویر پیوندی یا تلفیقی هنرهای سنتی و هنرهای برخاسته از اقتضائات دنیای مدرن (جنگ)نمایان شد و می‌تواند نشانی از دوام هنر حتی در موقعیت‌های چالش‌ برانگیز باشد که به ما کمک می‌کند جهان را از زاویه دیگری، ببینیم.

درواقع بررسی نمونه‌های مختلف این قالی‌ها، می‌تواند همچون یک رسانه، تصویری تاریخ سه دهه اخیر در این کشور را بازتاب دهد؛ اما باید در نظر داشت این تغییرات به‌طور ناگهانی و یا بی‌مقدمه اتفاق نیفتاده است چه بسا با توجه به زمان بافته شدن قالی‌ها و توجه به نقوش قالی‌های جنگی اولیه و مقایسه آنها با نمونه‌های اخیر شاید بتوان نتیجه گرفت که بافنده افغانستانی در ابتدا پس از مواجهه با پدیده جنگ هنوز الگوهای سنتی از قالی‌ها را در ذهن خود دارد؛ زیرا ما شاهد قالی‌هایی با ساختار و الگوهای کهن افغانستانی هستیم که با آوردن ابزار جنگی در ساختار کلی آنها تبدیل به قالی های جنگ شده‌اند با اینکه در نمونه‌های اولیه نقشمایه های جنگی را به سختی می‌توان در میان نقشمایه‌های سنتی یافت.

درواقع نقوش ابزار جنگی به‌گونه‌ای در متن قالی‌های سنتی پنهان‌  شده‌اند. پس باید گفت که نمونه‌های اولیه ترکیب و تلفیقی از الگوهای سنتی و نمونه‌های جدید جنگی بودند اما تا پایان جنگ شوروی در بسیاری از نمونه‌ها دیگر اثری از نقشمایه‌های سنتی نبود. با گذشت زمان و اوج گرفتن نابسامانی‌های اجتماعی ویرانی‌های حاصل از جنگ نمونه‌های دیگری می‌بینیم که سراسر متن قالی را ابزارها و سلاح‌های جنگی پر کرده است و از ارجحیت نقشمایه‌های سنتی در متن قالی کاسته شده و نهایتاً به حضور این نقوش به حاشیه‌ها محدود می‌شود.

به بیان دیگر نقشمایه‌ های جنگی در ابتدا نقشی فرعی را در قالی‌های سنتی افغانستان ایفا می‌کردند اما کم کم جایگزین نقشمایه‌های اصلی قالی سنتی شدند و خود نقش اصلی را به عهده گرفتند و تبدیل به سبکی در طراحی قالی افغانستان شدند. بعلاوه، در آخرین نمونه‌های جنگی که از دوران امریکا شروع می‌شود بر کمرنگ شدن نقشمایه‌های سنتی شاهد قالی های تصویری با طراحی واقع‌گرایانه‌تر نسبت به دو نمونه قبلی هستیم و نیز شاهد نقوش و شعارهایی بر روی متن قالی هستیم که بیانگر خشنودی افغانها از حضور آمریکایی‌ها در کشورشان است؛ شاید به این دلیل که بهبودی اوضاع به دست آمریکایی‌ها امید دارند!

گردآوری شده از پژوهش «تجلی بیش از سه دهه جنگ در قالی های افغانستان» نوشته مژده غلامزاده فرد، کارشناس ارشد پژوهش هنر

 

برچسب ها

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن