فرش های کهنه در قرن ۱۹ چگونه باب میل غربیها شد
سیسیل ادواردز در کتاب «قالی ایران» تجار تبریزی را صادرکنندگان اصلی فرش های کهنه به کشورهای غربی می داند. وی عنوان می کند در اوایل قرن نوزدهم تجار تبریز موفق شدند به تولید و فروش فرش در ایران رونق دهند.
وی در توصیف بازار فرش در آن برهه چنین مینویسد: «مدت چنین قرن از قالی ایران به عنوان کالای تجاری استفاده میشد ولی میزان این تجارت ناچیز بود. در قرن پانزدهم مردم کشورهای مغرب زمین آن را شناختند و برای آن ارزش قائل شدند. نام آن در فهرستهای قدیمی کالا و در معدودی از پرده های نقاشی ایتالیا و فلاندر متعلق به دوره رنسانس دیده میشود.
در اواسط قرن نوزدهم قالی ایران به تدریج جای خود را در کشورهای مغرب زمین باز کرد و میزان صدور آن به کشورهای مزبور نیز قابل ملاحظه بود. داد و ستد کالا بیشتر به وسیله بازرگانان تبریزی مشهور و معتبر بودند انجام می گرفت. این بازرگانان در شهر استامبول شعبه داشتند و کار اصلی آنها خرید مصنوعات کشورهای اروپایی و فرستادن آنها به ایران از راه ترابزون بود.
در شهرهای مهم ایران نیز نمایندگی داشتند که فرش های کهنه را از خانه ها و یا بازارها جمع آوری میکردند. اغلب این فرش های کهنه و به اصطلاح پاخورده بود، چه در آن زمان بانک در ایران وجود نداشت و مردم عادت داشتند (این رسم هنوز هم رایج است) پس اندازهای خود را صرف خرید قالی کنند تا در مواقع نیاز بتوانند آن را به پول نقد تبدیل کنند.
قیمت این قالیها پس از ده تا چهل سال کار کردن فرسوده شدن افزایش می یافت، زیرا کشورهای اروپایی قالیهای کهنه را با بهای بیشتری خریداری می کردند، یعنی نزد آنان قالى کهنه مرغوبتر از قالی نو بود. به این ترتیب همیشه مقداری قالی کار کرده و پا خورده از خانه ها به بازارها انتقال داده می شد.
این قالی و قالیچه ها به این منظور بافته شده بود که در خود کشور مورد استفاده قرار گیرد. اینها در کارگاههای بافندگی تهیه نشده بود بلکه مردم روستاها و عشایر آنها را بافته بودند، بنابر این قطع آنها اغلب کوچک و طرحهایشان نیز تکراری بود. اندازه آنها معمولا دراز و باریک و از نظر ما زشت و نامرغوب می کرد. میان فرش، معمولا ۵ -۶ متر درازا و ۲ تا ۲ متر و ۵۰ سانتی متر پهنا داشت. سرانداز ۳ تا ۳ متر و نیم درازا و یک متر و نیم تا یک متر و ۸۰ سانتی متر پهنا داشت.
در ازای یک جفت کناره ۴ متر طول و پهنای آن ۹۰ سانت تا یک متر و ۲۰ سانیت متر یا یک ذرع بود. این چهار تخته کف اتاق قرار میگرفت. چنانچه صاحبخانه از روی ناچاری از خانه بزرگتر به خانه کوچکتری نقل مکان می کرد مثل ما مجبورنبود از قالیهای خود صرفنظر کند، بلکه این چهار تخته را به همان ترتیب در اتاق کوچکتر می گسترد و اگر فرشها روی هم قرار می گرفت اهمیتی نداشت. در واقع تنها راه حل عملی این مسئله همین بود.
نمایندگان تجار تبریز هرقدر می توانستند از این فرش های کهنه از خانه و بازارهای شهرهای مهم ایران جمع آوری می کردند و به وسیله کاروان به تبریز می فرستادند. آنجا آنها را طبقه بندی می کردند و به صورت عدل در می آوردند و از راه بایزید و ارزروم به بندر ترکیه یعنی ترابوزان می فرستادند. از ترابوزان عدلها را به وسیله کشتی تجاری و شاید کشتی شرکت «پاکه » یا یکی از کشتی های قدیمیشرکت «مساژری مارتیم» و شاید کشتی کهنه اتریشی «لوید» به قسطنطنیه که به صورت بازار جهانی قالی در آمده بود حمل می کردند. عده زیادی ازخریداران انگلیسی و آمریکایی و فرانسوی (خریداران آلمانی بعدها آمدند) به این بندر ترکیه می آمدند. تقاضا برای قالی رو به افزایشگذاشت، ولی با افزایش آن میزان قالیهای کهنه نیز کاهش یافت.
چه می توانستند بکنند؟ بازرگانان مشهور تبریز با خطر بزرگی روبرو شده بودند و آن پایان یافتن تجارت پرسود آنها بود. بنابراین تصمیم گرفتند با تهیه قالی های نو به رنگ و اندازه های مورد نظر اروپاییان به این بحران خاتمه دهند.
به این ترتیب در سال ۱۸۸۰ صنعت قالیبافی ایران که بعد از هجوم افعانها تنزل یافته و به صورت یک حرفه روستایی در آمده بود، بافشار و تحریک بازرگانان تبریزی به حدی پیشرفت کرد که در نخستین صف قالی های تجاری ایران قرار گرفت. خوشبختانه نام آن دسته از بازرگانان تبریزی را که از خانواده های سرشناسی بودند به خاطر دارم همچون ممقانی، صدقیان، ایپکچی، محموداف، اردوبادی، دیلمقانی، تهرانچی، سلماسی، آنتیکچی و اهرابی.
خصوصیت اصلی این حرفه ناگزیر تغییر یافت. قالی ایران که تا آن زمان فقط برای رفع نیازمندی های داخل کشور و به میزان محدودی تهیه می شد به صورت یک کالای صادراتی در آمد و تقاضای آن معیار جهانی یافت. از آن زمان به بعد از هر صد تخته قالی که درکارگاههای قالیبافی ایران تهیه می شد شاید نود تخته آن برای نخستین بار اتاق های ساختمان های کشورهای مغرب زمین را مفروش میکرد.
بازرگانان تبریزی به این قانع نشدند که قالیهای موردنیاز را فقط به قالیبافان روستایی سفارش دهند، بلکه در اندک مدتی کارگاههای کوچکی با چند دار قالیبافی در شهرها ایجاد کردند و به این ترتیب کار بافندگی با سهولت بیشتری انجام می گرفت و نظارت بر آن نیزآسان تر بود. این جنبش که در تبریز آغاز شده بود بزودی به مشهد و کرمان و کاشان نیز سرایت کرد. در هر یک از این نواحی عامل اصلی و محرک این پیشرفت بازرگانان تبریز بودند. علاوه بر کارهایی که در شهرها انجام می گرفت در چند روستا و دهکده نیز اقدام به تأسیس کارگاه قالیبافی کردند. از این روستاها ناحیه هریس، واقع در مشرق تبریز، و صدها روستای دیگر، واقع در مشرق سلطان آباد را می توان نام برد .
پیدایش روش قالیشویی
قالی های دوره جدید تبریز و مشهد و کرمان را خوب به خاطر دارم. عده آنها محدود بود و موجب برانگیختن حس کنجکاوی شد. بر خلاف قالیهای قدیمی مطبوع و جا افتاده که به عنوان قالیهای ایرانی به آنها عادت کرده بودیم، قالیهای جدید کار نکرده و کاملا نو بود و چون چشم ما به دیدن این قبیل قالیها عادت نکرده بود رنگ آنها به نظر خیلی خام می آمد.
فروش این قالیها مشکل بزرگی بود. ولی بازرگانان زیرک تبریز با فراست و بصیرت تمام با این مشکل روبرو شدند. به زودی سقف «هانس» در اسلامبول قدیم که محل تجارت آنها بود از قالیهای گرانبهایی که آنها را در معرض آفتاب شدید تابستان ترکیه قرار داده بودند پوشیده شد. هر روز صبح عده ای مرد با ظروف حلبی مملو از آب در بین این قالیها گردش می کردند و مانند باغبانان به آنها آب میدادند، چه دریافته بودند که آب پاشیدن روی قالیها قبل از طلوع خورشید عمل رنگ باختن را تسریع می کند.
برای این منظور روشهای دیگری نیز اتخاذ شد. قالیها را کف بازار، جایی که آمد و شد زیادتر بود، می گستردند و هفتهها آنها را به همین حال می گذاشتند تا به وسیله انسان و حیوان خوب پا خورده شود. سپس خاک و کثافت آنها را با خاکستر چوب با چوبک میشستند. نتیجه این کار نسبتا رضایتبخش بود. ولی بزودی دریافتند که رنگ قالیها بر اثر شستن با خاکستر چوب کاهش می یابد نه به وسیله پاخوردگی و یا شستن با چوبک.
بنابراین دیگر قالیها را در معابر مسقف بازار نمی گستردند. از آن پس شستشو با خاکستر چوب به عنوان تنها روش در این زمینه پذیرفته شد،و با طی مراحل طولانی آزمایش و خطا توسط اشخاصی که از خواص اکسیداسیون و یا عوامل تحولدهنده آگاهی نداشتند این روش به وجود آمد.
مطلب جالبی بود تا به حال جایی نخونده بودم.