نقش پردازی قشقایی ها از مهاجرت تا سکونت در فارس
بخش نخست
قشقایی ها از مهاجرت تا سکونت در فارس چند صد سال در راه بوده اند و در این قرون هنرهای بافندگی سایر اهالی کشور از جمله لرها و کردها و بختیاری ها را فراگرفته اند و با اختلاط نقوش و نگاره هایی که با خود از سرزمین ترکستان آورده بودند، توانستند فرش هایی با نقوش تلفیقی ببافند و در زمینه فرش و فرشبافی صاحب سبک شوند.
دکتر سیروس پرهام درباره تحول نقش پردازی قشقایی ها چنین می گوید: «جای دریغ بسیار است که از دستبافته های قدیم قشقایی مانند سایر ایلات و عشایر و روستاهای فارس، نمونههایی که برای بررسی جامع تطور نقشها و تحول نقش پردازی بسنده باشد باقی نمانده است.
عمر قدیمیترین فرش قشقایی در جهان به ۳۰۰ سال میرسد و قشقاییهایی هم که بیش از ۲۰۰ سال داشته باشد انگشت شمار است. این نمونههای انگشت شمار برای پژوهشی در چگونگی پیدایی و تکامل نقش پردازی قشقایی هرگز بسنده نیست، بویژه آنکه بیشتر نمونههایی که از قرن دوازدهم و سیزدهم باقی مانده دستبافتههای بسیار ظریفی است که به لحاظ همان ظرافت از سالها پیش در موزهها و مجموعههای خصوصی حفظ شده و نمیتواند نماینده سبکهای اصیل و رایج سه قرن یا حتی در قرن پیش باشد.
حتی اگر دامنه تحقیق به دستبافتههای یکصد سال گذشته محدود شود باز هم همه نمونهها دردسترس نیست، چون بفرض آنکه از هر طرح و نقشی نمونهای در جایی مانده باشد دسترسی به تمامی مجموعههای بزرگ و کوچکی که در کشورهای جهان پراکنده شده و غالبا ناشناخته مانده امکانپذیر نیست.
با این مقدمه مشکل بتوان دریافت و یا حتی گمان برد که قشقاییهای نخستین که بفرض ۶۰۰ سال پیش به فارس آمدند، چگونه فرشهایی میبافتند و چه طرحها و نگارههایی بکار میبردند اما این هست که فرشبافی عشایری ذاتا یک هنر سنتی و پای بند سنت است که در عین تأثیر پذیری به ندرت زیر و رو و دستخوش تغییرات تند و انقلابی میشود.
نقشها و نگارههایی هست که قرنها با و اندک تغییری بکار برده شده و نگارههای بسیاری هست که بی کم و کاست در طول چند صد سال بکار آمده مانند نقش بیشتر ترنجها یا نگاره هایی مانند «گردونه خورشید» و «نشان ساسانی» و البته کم نیستند تیرهها و طایفههایی که به دلایل بسیار و از همه مهمتر در انزوا ماندن و دور بودن از مسیر تحولات اجتماعی و به تبع آن پای بند سنتهای دیرینه ماندن هنوز همان نقشهایی را بکار میگیرند که دست بدست از نسلی به نسل دیگر رسیده است.
از سوی دیگر، هیج صنعت و هنری نیست که بتواند بیرون از دایره زمان بایستد و برای همیشه در انزوای چهار دیواری سنت باقی بماند. بخصوص اگر این هنر و صنعت در یک فرایند همیشگی پویا و پرتحرک آفریده شود. حرکت سالیانه عشایر و رابطه آنان با دیگران و قابلیت دست بدست گشتن و از جایی به جایی رفتن دستبافتها.
از اینجاست که بسیاری از نگاره ها و نقشهای سنتی براثر اعمال ذوقها و سلیقههای خاص بافندگان و آشنایی آنان با نقشمایه ها و اندیشه های نو در طول زمان دستخوش تطور میشود با آنکه با نگارهها و نقشهای سایر حوزههای بافندگی تلفیق میشود و نقشهای تازه پدیدار میکند.
تکامل نقشهای سنتی و الهام گرفتن از نقشهای غیر ستی و عشایری کردن آنها در ایل قشقایی، بیش از همه در طایفه کشکولی و نیز ایل بهارلو یک سیر تاریخی مداوم است. برخلاف ترکمنها که سخت پایبند سنتهای قومی و فرهنگی خود هستند و به همین سبب نقشمایه ها و طرحهای سنتی ترکمن بسیار به کندی دگرگون شده است و همه نقش های ترکمن و حتی نگاره های فرعی جا پرکن را می توان به آسانی و تاحد استاندارده مشخص و ردیف و طبقه بندی کرد.
هیچ چیز مانع از آن نیست که یک زن بافنده کشکولی مثلا یک قالیچه فراهان یا ساروق را بدلخواه خود یا به سفارش خوانین الگو قرار دهد و از روی آن به شیوه خاص قشقایی، قالیچهای ببافد.
گشاده دستی قشقاییها در کار نقشپردازی بیگمان نتیجه کوچ تدریجی آنان از نواحی شمال غربی ایران در طول چند صد سال پیش از ماندگار شدن در سرزمین فارس و کوچ چند صد کیلومتری سالانه میان جنوب و شمال فارس و سرزمینها و روستاهای بسیار را در نوردیدن و با مردمان گوناگون سروکار یافتن است.
این آزادگی و انعطاف پذیری تا بدانجا رسیده که بعضی از گروههای بافنده قشقایی، مانند کشکولیها و ایگدرها، رفته رفته بیشتر نقشمایه های سنتی عشایری را رها کرده و سبک خاص خود طرحها و نگاره های غیر عشایری را به نه تنها از فرش بلکه از پارچه و ترمه و قلمکار برگرفته و اقتباس کرده اند، منتهی همین نقشمایه ها و طرحهای برگرفته از دیگر هنرها آنچنان در سبک و شیوه خاص قشقایی عجین شده که با گذشت زمان، خود سنتی شده است پابرجا و استوار که هر روز دستخوش تغییر و ابداع و نوآوری قرار نمی گیرد چنان استوار و پابرجا و چنان آکنده از همه ویژگیهای بافندگی قشقایی که در اصالت آنها بعنوان یک طرح و نقش قشقایی هرگز تردید نمیتوان کرد. رایجترین این نقشهای به اصطلاح «قشقایی مشده» مانند «ناظم و شبه ناظم» و «ماهی درهم» و «بته قبادخانی» است که هر یکبیش از ۲۰۰ سال تقریبا به همین شیوه بافته شده و اگر نوآوریهایی شده از همان مقوله ریزه کاریهایی است که مثلا از مقایسه ناظم های قدیم با ناظمهای معاصر آشکار میشود.
نوع دیگر آمیزش و اختلاط فرهنگی و درهم آمیزی نقشمایه ها در ایل قشقایی زایده رابطه بعضی تیره ها و طایفه های بافنده با بافندگان غیر قشقایی در منطقه فارس و به سایر نقاط ایران است. از میان طایفه های قشقایی که سنت فرشبافی کهن دارند شش بلوکیها بیش از همه با سایر طایفه ها و ایلات، بخصوص تیره هایی از ایلات عرب و باصری که ییلاق مشترک آنها سرحد چهار ناحیه است حشر و نشر و رابطه دارند و به همین سبب عناصر قومی و فرهنگی ایلات همجواره و البته طرحها و نقشمایه های آنها را پیش از سایر نیروها و طایفه های قشقایی جذبکرده اند.
تیره عرب چویانلو از طایفه شش بلوکی که حاصل آمیزش شش بلوکها وخلجها و عربهای فارسی است نمونه بارز این اختلاط قومی و فرهنگی است.
در بررسی تحول نقش های قشقایی مهمترین عامل دگرگون شده و تعیین کننده مهاجرت این ایل به ایران است و ماندگار شدن در فارسی، این سیر تاریخی به مرور زمان اساس هنر و صنعت بافندگی قشقایی و بیش از همه قالیبافی آن را دگرگون کرد و از تنگناها و محدودیتهای سنت فرشبانی ترکیه از فلات آناتولی، آسیای صغیر و قفقاز گرفته تا ترکمنستان رهانید و آنرا چنان متحول و متنوع ساخت و غنا و اعتلا بخشید که در دنیای فرشبانی عشایری به مقام نخست رسید. قشقاییها چه از قفقاز و ترکمنستان آمده باشند که از آسیای صغیر، به سرزمینی آمدند که از قرنها پیش مرکز پر رونق فرشبانی بوده است و سرشار از هزاران طرح و نقش.
برخلاف ترکمنها که هرگز از ترکمنستان فراتر نرفتند، طایفههای قشقایی دامنههای زاگرس را از شمال تا جنوب، آن هم به آهستگی و در طول چند قرن زیر پا گذاشتند با طرحها و نقشها و نگارههایی آشنا شدند که هر بافنده صاحب سلیقهای را وسوسه میکند.
از این رو بسیاری از بافندگان قشقایی چون به فارسی رسیدند توشهای گران از نقشهای بافندگی و اندوختهای سرشار از نقشها و تصویرها به همراه داشتند. کولبار فرهنگی چادرنشینان «ترکستان» که از میراث هنری بافندگان لرستان و کردستان و فراهان و ساروق و اراک و ساوه … سنگین شده بود، پس از ماندگار شدن در فارس و آشنایی با هنر بافندگان فارس برتر و غنی تر شد. راز تنوع و طراوت فناناپذیر فرش قشقایی در همین است.»
ادامه این مطلب را می توانید در گزارش بعدی بخوانید.
متاسفانه مردمانی بی خرد و بی عقل داربم که تا حرفی را میشنوند سریع بازگو میکنند.چه دریت و چه غلط
یک چیز هست به نام ژنتیک..شایدجهش پیدا کند اما تغییر نه!
طبق اطلاعات dna اقوام قشقایی بیشترین قرابت رو به فارس ها دارند….البته که دارای رگ های مادی نظیر لر و کرد هستند…مثلا بنده رگ های لری دارم
گذشته از ان کافیست که به چهره ترک های اصیل نگاه کنید…مثل ترکن ها.. قضاوت با شما🌹
دوست عزیز ترکیب ژن ها باعث به وجود آمدن ترکیب ژن در یک انسان ید هر موجودی میشه بله از روی نقشه ژتی هر شخص میشه فهمید اجدادش از کجا آمده اند..