زن کویتی، عاشق فرش ایرانی

آیدا مرزا، زن کویتی عاشق فرش ایرانی است. او سال های سال است که در زمینه جمع آوری فرش های ایرانی فعالیت دارد. او گفت و گویی کوتاه با خانم شیرسپهر کرده است که از نظرتان می گذرانیم:

از خودتان برایمان بگویید:

من متولد تهران هستم ولی از دو ماهگی به خاطر اینکه پدرم اهل کویت است به این کشور رفتیم. تابستان ها معمولا به تهران پیش مادر بزرگم می آمدیم.

اولین بار  ۷ سالگی با فرش آشنا شدم. تهران آمدیم و با پدرم رفتیم زیرزمین بانک مرکزی. فکر کردم پدرم می خواهد به من پول بدهد. بعد متوجه شدم پدرم آمده تا قالیچه های مادر بزرگم را از صندوق امانات بیرون بیاورد و هوا بدهد. مادربزرگم گاهی به کانادا پیش عمویم می رفت. آن زمان ها می شد که فرش را به صندوق امانت بانک ها سپرد. از آن زمان توی ذهنم فرش توی ذهنم ماند. مادربزرگم فرش خیلی دوست داشت.

از چه زمانی به فرش علاقمند شدید؟

از همان کودکی. توی میدان محسنی به ویترینی برخوردم که توی ویترینش قالیچه با چهره یک دختر دیدم. از آقای فرش فروش خواستم که داستان فرش را برایم تعریف کند و او هی داستان گفت و گفت و چایی برایم می آورد. نگاه انداخت به ساعتش و دید ساعت ۹ شب است. بلند شدم که بروم رفت پشت ویترین و قالیچه را لول کرد و کادو داد. گفتم آقا مگه چنین چیز با ارزشی را کادو می دهند؟ گفت تا به حال کسی را ندیده ام آنقدر شیفته فرش باشد. گفتم من آمده بودم پیاده روی و هیچی توی جیبم نیست و نمی تونم هدیه بگیرم و ایشان اصرار کرد. رفتم کویت و یک کارگر افغانستانی داشتیم که این قالیچه را برایم شست و من آن را زدم روی دیوار. دختر عمه ام آمد و از آن خوشش آمد و گفت این را به من می فروشی و قالیچه را خرید و این شد آغاز تجارت من.

تجارت فرش را از کجا شروع کردید؟

اوایل که پول نداشتم و ۷ ساله بودم توی بازار گریه می کردم که پدرم برایم فرش بخرد. فرش ها را می فروختم به اطرافیانمم به پسرعمو و دخترعمه و … بعد از ۶ ماه پول را بر می گردانم و فرشم را پس می گرفتم. می دانستم توی فرش پول هست. برعکس ماشین که افت دارد ولی فرش اینطور نبود.

چه آرزویی داشتید که به آن نرسیدید و به چه آرزوهایی رسیدید؟

آرزوی من بود که فرش ببافم که به آن نرسیدم. با توجه به ارتباطات پدرم با ملک عبدالله آل سعود دوست داشتم یکی از فرش های من آنجا باشد. یکی از فرش های من پیش شاهزاده اردن است و فرش های دیگرم در خانه های شخصیت های بزرگ دنیاست. من خیلی وقت گذاشتم برای فرش. من از بسیاری از موزه های فرش دنیا دیدن کردم چراکه عاشق فرش بوده و هستم.

چقدر فرش را دوست دارید؟

وقتی فرش پهن می کردند که بخرم، همیشه کفش را از پا در می آوردم تا لذت پا گذاشتن روی فرش را حس کنم. همیشه هنگام سرو چای یا قهوه می گفتم دوست دارم روی فرش بنشینم چون لذت نوشیدن روی آن بیشتر از نشستن روی صندلی و مبل است.

 

 

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن