زریبافی، هنری در حال انقراض
زربفت یا همان پارچه زربافت، هنری است که قرون زیادی مناطق مرکزی کشورمان بافته میشود و البته با نقش و نگارهایی خیرهکننده که هر بینندهای را مسحور خود میکند.
اما درباره این پارچه منحصر بفرد بیشتر بدانید که مثل همه دستبافته ها از تار و پود تشکیل شده و برای بافت آن از رنگبندی پیچیدهای بهره نمیبرند؛ معمولا دو رنگ در تار و ۶ رنگ در پود.
ساختمان دستگاه زری بافی آنچنان که خیلیها فکرش را میکنند پیچیده نیست، ساده و از آلات چوبی ساخته شده. سر هر دستگاه معمولا دو نفر کار میکنند یکیشان بافنده زری است که به آن دستور دهنده میگویند و دیگری شاگرد که به گوشواره کش نیز ملقب است.
کار گوشوارهکش بالا و پایین بردن تختههایی است که از قبل نقشهها روی آن نقشبندی شده و در قسمت بالای دستگاه نصب است و به این وسیله نقشها به طرف بافنده هدایت میشود.
باید گفت پارچه زریبافت که با تلاش بسیار و البته طاقتفرسا بافته میشود بسیار ریزبافت است و از نخهای نازک طلا و نقره بهره میبرد، چله آن از ابریشم خالص است و پودها هم از ابریشمهای رنگی تشکیل میشوند و به همین دلیل قیمت بالایی هم دارد.
برای بافت دو تا سه سانتیمتر مربع از پارچه زربافت، بافندگان آن باید بین هفت تا هشت ساعت پشت دستگاه بنشینند و چشم و دست و پا و گردن و مغزشان تمرکز کند که اشتباهی در بافت صورت نگیرد.
این پارچه به خاطر نفیس بودن معمولا در خانههای افراد ثروتمند یافت میشد و البته گاهی هم به عنوان هدیه و پیشکش در نقش شنل درباری به پادشاهان و شاهزادگان و درباریان هدیه داده میشد.
روح الله دهقانی یکی از معدوده بافندگان زریبافی درباره پیشینه این هنر – صنعت به ما میگوید: «پارچه زربفت پیشینه طولانی دارد و براساس مستندات به دست آمده قدمت بافت آن به ۸ هزار سال پیش میرسد. قدمت پارچههای نقشدار زربفت به دوره هخامنشیان برمیگردد و نخستین پارچه زربفت پیدا شده مربوط به دوره اشکانی و متعلق به «کفن» پادشاه آلمان بوده.
هنر بافت زربفت در دوره ساسانی و صفوی به اوج خودش میرسد و این پارچهها به اروپا و شرق آسیا صادر میشدهاند، در واقع این پارچه حکم نفت و انرژی اتمی ما را داشته است.»
وی درباره اهمیت بافت این نوع پارچه در قرون گذشته جزییاتی جالبی تعریف میکند: «با توجه به سری بودن تکنیک بافت این نوع پارچه هر کسی را به کارگاههای زربفت راه نمیدادند. به واسطه این پارچههای فاخر ضربالمثلها و داستانهای بسیاری هم داریم از جمله «بوریا باف اگرچه بافنده است ولی نبرندش به کارگاه حریر.
در آن دوره بافندههای پارچه زربفت برای ورود به کارگاههای این کار گزینش میشدند. مردم عادی هم به هیچ عنوان از این کارگاهها اطلاعی نداشتند. داستانهایی هم مبنی بر اینکه این کار را اجنه انجام میدادهاند به وجود آمده بود زیرا هیچکس نمیدانست این محصول چطور تولید میشده است. سیستم تولید پارچه زربفت ایران در دنیا پیشرو بوده و پادشاهان و اشرافزادگان کشورهای دیگر برای پادشاه ایران هدیه میفرستادند تا در قبال آن پارچه زربفت بگیرند.»
اما برای اینکه طلا و نقره را به نخ نازکی تبدیل کرد فرآیند جالبی از سوی هنرمندان و صنعتگران این رشته یعنی گلابتون به کار برده میشود. برای تولید این نخ، یک کیلو نقره را وزن و به اصطلاح عیارش میکنند، نقره بعد از خالص شدن، نرم میشود به همین خاطر مقداری مس به آن اضافه میکنند تا قابلیتی که برای تولید نخ گلابتون بدست بیاورد.
سپس آن را در قالب شمش میریزند و زمانی که سرد شد چکش کاری میکنند تا به یک مفتول ۲۰ سانتی شبیه به یک مداد تبدیل شود سپس آن را سوهان کشی میکنند و با توجه به نوع سفارش، روی آن را پنج تا ۱۵ درصد طلا میپیچند، با نخ محکم میبندند و داخل آتش میاندازند بعد از آنکه نخ سوخت طلا نرم میشود و به نقره میچسبد.
در مرحله بعد با سنگی به نام «یشم» روی آن میکشند تا کاملا طلا به نقره بچسبد سپس دوباره شروع به چکش کشی میکنند و مفتول ۲۰ سانتی را به یک مفتول نازک دو سانتی متری تبدیل میکنند وآن را حدیده کشی میکنند تا به نازکی موی انسان برسد.
در نهایت ورق نازک پس از کوبیده شدن به نواری تبدیل میشود که به آن «نقده» میگویند سپس آن را روی یک نخ ابریشم میپیچند و تبدیل به نخ گُلابتون میکنند. به عبارتی از کمترین مقدار طلا بیشترین استفاده بصری برده میشود.
این کار بسیار دشوار است و باید با دقت زیادی انجام شود و اگر طلا را بیش از اندازه ذوب کنند به خورد نقره میرود و دیگر خودش را نشان نمیدهد.
زری بافی از هنرهای ملی ایران به ویژه در شهرهای کویری و کهن مانند آران و بیدگل است، این هنر طبق آثار به دست آمده و نوشته مورخان به قبل از اسلام و زمان ساسانیان برمیگردد. هنری زیبا که مشتریان خاص خود را در اروپا و کشورهای آسیایی داشته و دارد.
گزارش از کبریا حسینزاده