نقش ناظم از کجا آمده است
بخش نخست
بر سر اینکه منشا نقش ناظم متعلق به کدام منطقه جغرافیایی است بین فرش شناسان اختلاف وجود دارد. برخی منشا آن را ایران و برخی هندوستان می دانند.
فرششناسان مغرب زمین همواره در اصل اشتقاق «طرح ناظم» اختلاف نظر ادواری داشتهاند. در دوره نخستین که با چاپ کتاب پروفسور پوپ در سال ۱۹۳۸ میلادی آغاز شد و تا حدود سال ۱۹۷۵ ادامه داشت نمونههای کهن ناظم و شبه ناظم بافت فارس پنداشته میشد. بررسی دقیقتر این نمونهها تردیدهایی نسبت به ایرانی بودن تعدادی از آنها برانگیخت و اندک اندک گروهی از فرش شناسان آنها را بافت هند دانستند، گروهی آنها را جزو دستبافتههای هند و ایرانی بشمار آوردند و گروهی دیگر به نتیجهگیری شتابزدهای که انتظار میرفت دست زدند و هند سلاطین گورکانی را زادگاه ناظم قشقایی دانستند.
شواهد عینی و دلایل منطقی که مبنای این تغییر بنیادی نظریه شد به سه دسته قابل تفکیک است:
الف) اسلوب فنی بافت، ب) شیوه طراحی و نقشپردازی و پ) سبک رنگ آمیزی. از آنجا که هریک از این شواهد و دلایل ضعفها و قوتهایی دارد، ابتدا به اختصار به بررسی و تجزیه و تحلیل آنها می پردازیم و سپس شواهد و دلایلی را ارائه و تشریح میکنیم که به صدد آنها میتوان به منشاء و الگوی نخستین نزدیک شده
الف) روش فنی بافت
نمونه زیر متکی بر استخوانبندی و تار و پود نخی و گاه ابریشمی است. چون قالیهای اصیل قشقایی و سایر مناطق فارس تمام پشم است و در موارد استثنایی هم که به منظور بافتن یک فرش بسیار ریز بافت از نخ و ابریشم استفاده میشده منحصر به پود بوده است طبعا احتمال آنکه این نمونههای کهن شبه ناظم بافت فارس و ایل قشقایی باشد کاهش مییابد.
از جانب دیگر چون همه این نمونه ها از فرشهای بسیار ریزیافت است و ظریفترین آنها بیش از دو برابر ریزبافت ترین قالیچه قشقایی گره دارد، فرض شده است که این حد ریزبافی هرگز در حد مهارت و توانایی فنی قشقاییها نبوده است. هر چند که چنته کشکولی شماره ۲۸ الف با داشتن بیش از ۱۱هزار گره در دسیمتر مربع از این حد فراتر رفته.
البته چون دستبافتی است بسیار کوچک قابل مقایسه با یک قالیچه دو ذرعی یا حتی یک ذرعی نیست، لیکن وجود چنین مهارتی را در بافندگان کشکولی به اثبات میرساند. بنابراین این پرسش غیر منطقی نیست که اگر زنان کشکولی میخواستند قالیچهای چنین ریز بافت ببافند جز آنکه از تار و پود نخ و ابریشم استفاده میکردند چه توانستند کرد؟
عامل تردید انگیز دیگر، کاربرد پود آبیرنگ در برخی از این نمونه ها بود که در دستبافتههای دو قرن اخیر ایل قشقایی بطور اعم و طایفه کشکولی (که همواره نقش ناظم را در انحصار داشته) بطور اخص دیده نشده است. این عامل تردید چندان پایهای ندارد، زیرا که رنگ آبی پود، صرفا بدلیل آنکه در دست بافتههای قشقایی دو قرن اخیر دیده نشده، بخودی خود نمیتواند دلیل قشقایی نبودن این قالیچهها باشد.
گذشته از آنکه پود آبیرنگ در قشقاییهای کهنه نادر نیست چه بسا که در زمان بافت این نمونه های کهن که هر یک بیش از دویست سال عمر کرده است بجای پود قرمز رنگ متداول امروزی، نزد کشکولیها – یا دست کم بخشی از بافندگان زبده کشکولی – پود آبی مرسوم بوده است. مگر نه این است که همین فرشبافان سرآمد تا حدود یکصدسال پیش از پود ابریشمین یاقوتی بنفش فام استفاده می کرده اند که کاربرد آن از اوایل قرن گذشته یکسره فراموش و کاملا منسوخ شده است؟
این نکته نیز قابل تأمل است که قالیبافان اقلید و آباده و فراغه که همجوار بیلاق قشقاییها هستند و فرشبافی آنان به اسلوب قشقایی نزدیک است همواره و تا به امروز بود نخی آبیرنگ بکار برده اند. گذشته از همه اینها، میدانیم که هیچیک از عشایر هرگز تولید کننده نخ آن هم نخ محکم و نازک قرقره، نبودهاند و طبیعی است که نخ را از بازار و پیلهور میخریده اند و به همان رنگی که عرضه میشده است.
از پشم بسیار نرم و لطیف قالیچههای شبه ناظم که با مخمل و ابریشم مشتبه میگردد، علت دیگر ایرانی ندانستن و از فارس نیامدن آنها تلقی شده است. این فرض نیز بی پایه است چون بهترین و لطیفترین و درخشانترین پشمها از مناطق معتدل فارس و بخصوص نی ریز بدست میآید و اینکه پروفسور پوپ احتمال داده که بعضی از نمونههای این گروه بافت نی ریز باشد به همین دلیل است آنچه مسلم است، اگر این قالیچههای کهن در هند بافته شده باشد یا بافندگان هند و ایرانی مرغوبترین پشم فارس را در اختیار داشتهاند یا آنکه از پشمی استفاده میکرده اند که از دامنههای معتدل کشمیر و لاهور میآمده است.
در بخش بعدی درباره شیوه طراحی و نقشپردغازی و رنگ امیزی قالی نقش ناظم برایتان خواهیم گفت.