فرشبافی ایلات عشایر عرب
بخش بزرگ فرشبافی ایلات عشایر عرب به دست طایفههای ایل «جباره» است و بافندگی ایل عرب شیبانی بسیار کمیاب است. طایفههای مزیدی و غنی و لواردانی و ابوالمحمدی که تا چند دهه پیش قالیچههای ممتاز میبافتند و طایفههای کوچی و شیری و درازی و پیرسلامی که بیشترین قالیهای عرب بافت از آنهاست همه از جبارهاند.
بر اساس کهنترین نوشتهها و روایتهای مورخان و جغرافیدانان مسلمان، طوایف عرب فارس پس از کوچنشینان لر و کرد بزگترین جمعیت عشایری دیار فارس در سده چهارم هجری بودهاند.
عربهای فارس نیز مانند ایلات ترک زبان بهارلو و اینانلو سالهاست که گیلمبافی ندارند و بیشتر در کار قالیبافی هستند و بطور پراکنده و موردی سوزنیبافی. بیشترین قالیهای عربی با گره متقارن بافته میشود و تمامی پشم اندر پشم است و یافت نشده فرشی از ایلات عرب که ریشه نخی داشته باشد.
پودها نیز همواره دوگانه است و بیشتر به رنگ قرمز سوخته و گاه خرمایی و به ندرت صورتی. پشم مورد استفاده بیشترین طایفهها لطیف و درخشان است و دستبافتههای ممتاز عربی از حیث شفافیت مخملین با دستبافتهای ممتاز نیریز و بوانات برابری میکند.
نمونههای نفیس و ارزشمند فرشبافی ایلات عشایر عرب شاید به پای قالیهای قشقایی و بهارلو نرسد ولی ویژگیهای هنری آن به عنوان قالی عربی حائز اهمیت است. باید به این نکته اشاره کرد که عشایر عرب بر خلاف عشایر ترک، پیش از ترکان به فارس هیچگونه فرشبافی نداشته و همه چیز را از مردم فارس آموختهاند.
با توجه به این واقعیت تاریخی و نیز این که عربان قرنها پیش از ترکان به فارس کوچیدهاند بافندگان عرب را نیز مانند بافندگان فارسی زبان نی ریز و بوانات و قنقری و سرحد چهاردانگه و عشایر لر و باصری باید وارث کهنترین سنتهای فرشبافی فارس دانست.
به همین دلیل است که بسیاری از حلقههای گمشده و گسسته فرآیند تطور و تکامل نقشمایههای باستانی را در دستبافتههای باستانی را دردستبافته های ایل عرب باید جست.
مهمترین حلقه این سلسله گسیخته، نگاره های مرغی است که همراه با قالیهای بهارلو و اینانلو به دنیای رنگارنگ آن درآمدیم، دنیایی سوای عالم صور هندسی و اشکال قشقایی، دنیایی که از جنب و جوش پرندگان رنگارنگ به جنبش درآمده است، پرندگانی که از سپیده دم تاریخ ایران و بسا که از ظلمات پیش از تاریخ بال گشودهاند و دیری است که از پرواز بازمانده و بالهایشان به گل و بته تبدیل یافته است.
بیشترین کاربرد نگاره های مرغی ایلات عرب به صورت نقشمایه های مرغ و درخت خاص آنهاست که بیشتر به استقلال و گاه به شیوه پیوسته و زنجیرهای بکار میآید همراه با مرغان چهارپای اسب مانندی که از بطن اسطوره های ایرانی هزاره اول زاده شدهاند.
حلقه استوار دیگر نقش حاشیهای آنها مشهور به «پله ای» که ما را به دنیای هزاره اول پیش از میلاد مسیح و بسا که به زیگوراتهای عیلامی هزار دوم میبرد.
از ویژگیهای مکتبی طراحی زنان عرب فارس گرایش به نقشهای مشهور به جنگلی است آکنده از گل و گیاه و جانور و اجتناب از طرح های هندسی چون نقش محرمات. ویژگی دیگر که در بعضی طایفهها چون غنی و ابوالمحدی حکم سنت و قانون را یافته گرایش به اندازههای تقریبا مربعی به جای اندازه های متعارف مستطیلی است. مجموعهداران مغرب زمین به تازگی فرشهای مربع یا شبه مربع را بسیار میپسندند.
رنگ آمیزی قالیهای عشایر عرب
جز چند رنگمایه خاص آنچه مکتب رنگآمیزی بیشترین قالی های عرب بافت را از فرشهای دیگر بافندگان فارس یکسره جدا میکند دلبستگی به رنگهای تیره است. انباشتن رنگهای تیره و وتار پشت هم و بر روی هم و دوره گیری نگارههای تاریک با رنگهای تیره فام و بویژه شیوه رنگ آمیزی «تیره اندر تیره» خصلت و طبیعت ثانوی بیشترین دستبافته های ایلات عرب است.
کم نیست قالیچه های عرب بافتی که بر زمینه سرمهای نقشمایههایی داشته باشد به رنگهای یشمی و سیر و قهوهای سیر و زرشکی سیر آنچنانکه بسیاری از نقشمایهها را نمیتوان به نگاه نخست از زمینه فرش بازشناخت.
حتی آنگاه که زمینه فرش به رنگ روشن است تراکم نقشمایه های تاریک و خفه چنان است که چشم انداز دستبافت کم و بیش تیره و تار است. آن شنگولی و شیدایی که بسیاری ازدستبافتههای ممتاز قشقایی و بهارلو را به وجد آورده در قالی های عربی از نوادر است و صدها دستبافت را زیر و رو باید کرد تا قالیچههایی شاد پیدا کرد.
چشم انداز گرفته و غمگین فرشبافی ایلات عشایر عرب چیزی جز سوای تیرگی قالیچه های بلوچ و فرشهای درجه سوم و چهارم روستاهای فارس است که حاصل اجتناب ناپذیر محدودیت رنگهاست.
رنگمایه های بافندگان ایلات عرب نه همان تنگدست و اندک نیست که گاه بسیار غنی و پرمایه است.
این تیره گرایی و رنگ آمیزی غمگین و عبوس شاید نشانه گرایش فکری و گونه ای جهانبینی باشد و بازتاب زندگی سخت و معشیت تنگ مردمان ایل عرب که از دیدگاه روانشناسی قومی و قبیلهای شایسته بررسی است.
بیشترین قالی های ایلات عرب بیش از نود و پنج درصد زمینه سرمه ای دارد و تقریبا دو درصد زمینه قرمز سوخته و حدود یک درصد فیروزه ای و کمتر از یک درصد سفید و طلایی. تاکنون فرشی ازایل عرب بدست نیامده که متن سبز یا سرخ و حنایی داشته باشد جز آنکه بر دست زنان عرب به سبک و طراحی و رنگ آمیزی دیگر عشایر و روستانشینان بافته شده باشد.