نقش مرغ یا قوچ در دستبافته های عشایری
نقش مرغ یا قوچ در نقشمایه بسیاری از فرشهای عشایری بافت وجود دارد، برخی این اشکال را کله مرغ یا همان پرنده مینامند.
در نواحی دیگر اسامی مختلف دارد، به عنوان مثال قشقاییها آن را «قوش»، لرهای فارس آن را «سرگنجشکی» و بافندگان ترکیه امروزی آن را «سرقوش» مینامند.
عدهای هم این نقشمایه را «قوچ» یا «پازن» معرفی میکنند. هویت دوگانه این نقشمایه و در هم آمیختن مرغ و قوچ شاید تجسم واقعیتی باشد و برانگیخته تجانس رمزی و پیوند نمادی این دو جانور ناهمگون در بافت فرهنگی جامعه دهقانی – شبانی ایران باستان.
نقش مرغ یا قوچ هر دو مفاهیم نمادی و رمزی بارز داشته و خصوصا در ارتباط با اصول نجومی و اعتقادات اساطیری با یکدیگر نسبت دارند.
استاد سیروس پرهام درباره نقش مرغ یا قوچ مینویسد:«قوچ از هزاران سال قبل از میلاد مسیح در تمدن دره فرات از صورتهای فلکی بوده، پس از رایج شدن تقویم شمسی در نیمه هزاره اول در نظام نجومی ایرانیان باستان نشانه نقطه اعتدال بهاری و آغاز فروردین ماه گذشته و فراوانی نقشمایه قوچ در هنرهای ایران پیش از اسلام نیز به حکم اهمیت خاصی است که اعتدال بهاری در تمدن کشاورزی آن روزگار داشته است.
تکرار پیاپی نگاره مرغکی – قوچکی در اضلاع ترنجها، لچکها و بسیاری از نقشمایههای فرشبافی خاورمیانه از جمله قفقاز و آناتولی این احتمال را به میان میآورد که این شیوه نگارهسازی زنجیرهای بازمانده نوعی رمز طلسمگونه دعای باران و بارانخواهی باشد.
در سفالینههای شگفت انگیز هزاره چهارم که از اعماق خاک شوش بیرون آمده همه جا پرندگان هستند که از برکت ماه که منبعی برودت و رطوبت و بارندگی دانسته میشده باران میآوردند و آنگاه که جانور دیگری مظهر باران میشود نه قوچ پیچینده شاخ که بز کوهی است که شاخ های بلند کمانیاش یادآور هلال ماه و سرچشمه سرشار آسمانی بوده است. پس آیا این بزکوهی و پازن است که در نیایش طلب باران با مرغ و پرنده یکی شده است؟
از میان انبوه سفالهای پیش از تاریخ شوش نقشی که بطور عینی بر وحدت شیوه یافته پرنده و پازن گواه باشد یافت نشده است ولی سه هزار سال بعد در لایه های هزاره اول پیش از میلاد مسیح از سیلک کاشان ظروف سفالینی کشف شد که پرندهای بر پشت بزکوهی نشسته است.»
سئوال دیگری مطرح شد که آیا در سیلک کاشان شاهد سرآغاز یگانگی پرنده و پازن هستیم و گواه تکوین اندیشه ادغام یکی شدن پیام آوران دوگانه باران هستی بخش و آیا این طلسم سحرآمیز که تار و پود آن قرنهاست در سرانگشت زنان بافنده تنیده میشود سه هزار سال تاریخ دارد؟ باید گفت پاسخ دقیقی برای این سئوالات نیست و اسناد و قراین اندک و جسته گریختهاند.
بر مبنای این قراین و فرضیهها گمان میرود که نقشمایه مرغکی – قوچکی دستکم در طرحهای بهمپیوسته، تجسم سر و گردن مرغ و پرنده بوده و نشانه ابر و باران بر همان منوال که در سفالینههای پیش از تاریخ شوش.
با این وجود و با توجه به فراوانی بی نهایت نگاره های مرغی گوناگون در فرشبافی فارس، برتری نهادن مرغ بر قوچ دشوار است مگر آنکه بز کوهی را جانشین قوچ کنیم که در آن صورت باز هم برتری یافتن پازن بر پرنده و برعکس توجیه منطقی و مستند تاریخی بیچون و چرا نخواهد داشت.
از نیمه دوم هزاره چهارم که آن را باید یک طلسم تمام عیار طلب باران دانست نقوش شگرف این سفالینه یکتا نه تنها نیایش ساحرانه بارانخواهی را در تکرار بی وقفه لک لکها یا درناهای بیشمار مجسم میسازد بلکه تمامی مظاهر بنیادی و نخستین باران و حاصلخیزی را در خود جمع میکند.
استمرار و مداومت بی وقفه در آراستن اضلاع ترنجها با نقشمایه مرغی- قوچی به تحقیق نمیتواند تصادفی یا بیهدف باشد. این استمرار در لچکها که هستی آنها از ترج است و چرا که لچک چیزی نیست جز ترنجی که چهارپاره شده باشد و از آنجا که تقریبا محقق است که ترنج در اصل حوض بوده است از محصور کردن ترنج ها و لچک ها با زنجیره ناگسستنی طلسم باران چه می تواند خواسته باشد جز سیراب شدن مداوم برکهها و آبگیرها از بارانهای پیوسته و پایان ناپذیر.
در بیشتر دستبافته های فارس، بختیاری و افشار، سر مرغ و پرنده همچون سر اسب و قوچ و پازن بصورت ساده شده سه گوشهای متساوی الساقین ترسیم میشود و بیشتر نمونههای لری و بختیاری شاخدار است و در برخی نمونههای بسیار کهن همه این سه گوشهای پیدا و پنهان چشم دارند.
پس هیچکس نمیتواند قاطعانه بگوید کدامیک بزکوهی یا قوچ یا اسب است و کدامیک مرغ و پرنده، هر چند اصلیت تاریخی بارانخواهی مرغ و بز کوهی تقریبا محقق و مستند است و بی وجه بودن قوچ کم و بیش مسلم.
در برخی از قالی – خروجینها نقشمایه مرغکی یا قوچکی هر دو جانب اضلاع ترنجها را آراسته است و در برخی تنها جانب برونی را.
قوچکها یا مرغکهای یک سویه نیز به دو گروه تفکیک شدنی است، آنهایی که جانب درونی ترنج ساده است و آنهایی که به نگارههای لوزی یا نگارههای دیگر آراسته است.
در بخش بعدی نقشمایههای قالی – خورجین به نقش پرستشگاههای باستانی خواهیم پرداخت.